توليد از نظر مباني تئوريك آكادميك، مكاتب فلسفي و همچنين ديدگاه هاي اديان گوناگون، به ويژه اسلام، به معناي عمران، آباداني، تلاش و كوشش مطرح مي شود و در عين حال تلاشي است براي استفاده از فرصت ها، شكوفايي استعدادها و تأمين نيازهاي اساسي انسان در طول تاريخ.
در يك تعريف مبسوط تر، مي توان توليد را خلق ثروت و درآمد در كنار پاسخگويي به نيازهاي مردم دانست. از اين رو در تمام اديان الهي تحريف نشده، توليد به عنوان يك جريان ارزشي و مثبت بيان مي شود. البته در طول تاريخ شاهد انحرافاتي در برخي اديان الهي بوده ايم، براي مثال در مسيحيت تحريفاتي نظير زهد و گوشه نشيني از دنيا و مواهب آن وارد شده است و در دين يهود نيز فزون خواهي، مال پرستي و ثروت اندوزي را مشاهده مي كنيم. اما در طول تاريخ اسلام، چنين ديدگاه هايي نتوانسته اند بر حوزه نظري و عملي آن حاكم شوند. دين اسلام تلاش، كوشش و خلق ثروت را ارزشمند دانسته است، به طوري كه حتي رسول اكرم(ص) در پاسخگويي به كساني كه معنويت، تعالي و آخرت را اساس حركت و جوهر هستي تلقي كردند، فرمودند: «الدنيا مزرعه الآخره». اين امر مبين آن است كه هر گونه كوششي در مسير آخرت، ريشه در اقداماتي دارد كه در اين دنيا صورت مي گيرند.
همچنين ايشان بي توجهي به خلق ثروت و درآمد را موجب بروز فقر و فلاكت دانستند و فرمودند: «كاد الفقر أن يكون كفراَ» به اين معنا كه فقر به كفر مي انجامد. بر اساس آموزه هاي اسلام، خلق ثروت به معناي آنچه در ادبيات امروزي به عنوان بهبود سطح زندگي و ارتقاي سطح رفاه عمومي از آن نام مي برند، هدف استراتژيكي اي است كه بايد دولت ها در دستور كار خود قرار دهند. قضاوت درباره كارآمدي دولت، حكومت و نظام نيز بستگي به موفقيت آن در افزايش سطح رفاه عمومي دارد. در بحث رفاه عمومي، مسائلي نظير سلامت، بهداشت، اشتغال، افزايش درآمد، كاهش فقر و ... به عنوان شاخص هاي اصلي مطرح مي شوند و تحقق تمامي اين شاخص ها نيز در گرو افزايش توليد ملي است. خروجي فعاليت هاي بنگاه هاي اقتصادي خرد و كلان، منجر به افزايش توليد ناخالص ملي در بخش هاي صنعت، كشاورزي و خدمات مي شود.
اين تغييرات، افزايش نرخ رشد اقتصادي را در پي دارد و معمولا تمام دولت ها و احزاب در داخل يك كشور و همچنين در مقياس جهاني، تلاش مي كنند نرخ رشد اقتصادي پويا و پايداري داشته باشند. توليد چه در رفتارهاي فردي مبتني بر جهان بيني و ديدگاه هاي فلسفي و چه در مقياس كلان مبتني بر رفتارهاي دولت ها، يك مقوله قابل درك و مشخص است كه چنان كه پيش تر بيان شد به شكل خلق ثروت و درآمد ظاهر مي شود. از اين رو توليد، اقدام قابل دفاعي است؛ اگرچه شيوه هاي متفاوتي براي دستيابي به آن وجود دارد و گاهي ممكن است اين روش ها، توليد را از مسير صحيح منحرف كنند. براي مثال زماني كه توليد ثروت به بهاي تخريب منابع طبيعي و محيط زيست صورت گيرد و به از بين رفتن ظرف توليد كه در واقع همان كره زمين است، منجر شود، عملي مذموم است. به همين دليل بر اصل توليد ثروت به عنوان يك شرط لازم، اتفاق نظر وجود دارد، اما در شيوه ها و روش هاي به كارگيري آن اختلاف است. در عقبه تئوريك، فلسفي و مذهبي نيز پيرامون مسائلي كه موجب ارتقاي سطح زندگي و رفاه عمومي مي شوند و در پي تخصيص منابع طبيعي و خلاقيت هاي انساني به كار و توليد پديد مي آيند، اتفاق نظر وجود دارد.
البته در اسلام نبايد هدف استراتژيك و تامه انسان، صرفا كسب ثروت و درآمد باشد. قطعا رفاه كه مفهوم آرامش را نيز در بر مي گيرد، آرامش روحي، رواني و جسمي را مور توجه قرار مي دهد. بر اين اساس كسب درآمد به بهاي افزايش اضطراب، روان پريشي، عدم امنيت خاطر و... نكوهيده است. همچنين در اسلام جايز نيست كه رفاه فردي به بهاي فقر جمعي دنبال شود و افراد جامعه به شرايط يكديگر بي توجه باشند. همچنين اسلام توصيه هايي را در خصوص جلوگيري از فزون خواهي و تماميت خواهي در كسب درآمد، ارائه مي دهد. در واقع بر اساس آموزه هاي اين دين الهي، توليد و كسب درآمد از سويي ابزاري است براي تعالي انسان و از سوي ديگر كسب رفاه مادي. در اينجا انسان، فردي مسئول است و رها شده نيست؛ به اين معنا كه اگر در جامعه شاهد فقر باشد، موظف است با اقداماتي چون ايثار و نيكوكاري در راستاي رفع آن تلاش كند.
منبع: hawzah.net