در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .
بخشي از تفسير آيه 60 سوره توبه تفسير نمونه جلد 8 صفحات 10 تا 14
نقش زكات در اسلام
با توجه به اينكه اسلام به صورت يك مكتب صرفا اخلاقى، و يا فلسفى و اعتقادى، ظهور نكرد، بلكه به عنوان يك" آئين جامع" كه تمام نيازمنديهاى مادى و معنوى در آن پيشبينى شده، پا به عرصه ظهور گذاشت، و نيز با توجه به اينكه اسلام، از همان عصر پيامبر ص، با تاسيس حكومت همراه بود، و همچنين با توجه به اينكه اسلام توجه خاصى به حمايت از محرومان و مبارزه با فاصله طبقاتى دارد، روشن مىشود كه نقش بيت المال، و زكات كه يكى از منابع درآمد بيت المال است، از مهمترين نقشها است.
شك نيست كه هر جامعهاى داراى افرادى از كار افتاده، بيمار، يتيمان بىسرپرست، معلولين، و امثال آنها ميباشد كه بايد مورد حمايت قرار گيرند.
و نيز براى حفظ موجوديت خود در برابر هجوم دشمن، نياز به سربازان مجاهدى دارد كه هزينه آنها از طرف حكومت پرداخته مىشود، همچنين كارمندان حكومت اسلامى، دادرسان و قضات، و نيز وسائل تبليغاتى و مراكز دينى، هر كدام نيازمند به صرف هزينهاى است كه بدون يك پشتوانه مالى منظم، و مطمئن، سامان نمىپذيرد.
به همين دليل در اسلام مساله زكات كه در حقيقت يك نوع" ماليات بر- درآمد و توليد و" ماليات بر ثروت راكد" محسوب مىشود، از اهميت خاصى برخوردار است، تا آنجا كه در رديف مهمترين عبادات قرار گرفته، و در بسيارى از موارد با نماز همراه ذكر شده، و حتى شرط قبولى نماز شمرده شده است! حتى در روايات اسلامى مىخوانيم كه اگر حكومت اسلامى از شخص، يا اشخاصى، مطالبه زكات كند، و آنها در برابر حكومت، ايستادگى كنند و سرباز زنند، مرتد محسوب مىشوند، و در صورتى كه اندرزها در مورد آنها سود ندهد، توسل به نيروى نظامى، در مقابل آنها جايز است، داستان اصحاب رده (همان گروهى كه بعد از پيامبر ص سر از پرداخت زكات باز زدند و خليفه وقت به مبارزه با آنها برخاست و حتى على ع اين مبارزه را امضاء كرد و شخصا يكى از پرچمداران در ميدان جنگ بود) در تواريخ اسلام مشهور است.
در روايتى از امام صادق ع مىخوانيم:
من منع قيراطا من الزكاة فليس هو بمؤمن، و لا مسلم، و لا كرامة !:" كسى كه يك قيراط از زكات را نپردازد نه مؤمن است و نه مسلمان و ارزشى ندارد" «1».
جالب توجه اينكه از روايات استفاده ميشود كه" حدود" و" مقدار" زكات آن چنان دقيقا در اسلام تعيين شده، كه اگر همه مسلمانان زكات اموال خويش را بطور صحيح و كامل بپردازند، هيچ فردى فقير و محروم در سرتاسر كشور اسلامى باقى نخواهد ماند.
در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم
و لو ان الناس ادوا زكاة اموالهم ما بقى مسلم فقيرا محتاجا! ... و ان الناس ما افتقروا، و لا احتاجوا، و لا جاعوا، و لا عروا، الا بذنوب الاغنياء !:" اگر همه مردم زكات اموال خود را بپردازند مسلمانى فقير و نيازمند، باقى نخواهد ماند، و مردم فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نمىشوند مگر به خاطر گناه ثروتمندان"! «2» و نيز از روايات استفاده مىشود كه اداى زكات باعث حفظ اصل مالكيت و تحكيم پايههاى آنست، بطورى كه اگر مردم اين اصل مهم اسلامى را فراموش كنند شكاف و فاصله ميان گروهها آن چنان مىشود كه اموال اغنياء نيز به خطر خواهد افتاد.
در حديثى از امام موسى بن جعفر ع مىخوانيم
حصنوا اموالكم بالزكاة :" اموال خود را بوسيله زكات حفظ كنيد". «1»
همين مضمون از پيامبر ص و امير مومنان على ع نيز در احاديث ديگر نقل شده است.
براى اطلاع بيشتر از اين احاديث به ابواب يك و سه و چهار و پنج از ابواب زكات از جلد ششم وسائل مراجعه فرمائيد.
آخرين نكتهاى كه توجه به آن لازم است اين است كه در آيه مورد بحث در مورد چهار گروه كلمه" لام" ذكر شده (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ) و اين تعبير معمولا نشانه" ملكيت" است.
ولى در مورد چهار گروه ديگر كلمه" فى" آمده است (وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ) و اين تعبير معمولا براى بيان" مصرف" است «2».
در ميان مفسران در تفسير اين" اختلاف تعبير" گفتگو است، بعضى معتقدند كه گروه چهارگانه اول، مالك زكات، مىشوند، و گروه چهارگانه دوم، مالك، نخواهند شد، و تنها جايز است زكات در مورد آنان مصرف گردد.
بعضى ديگر معتقدند كه اين اختلاف تعبير اشاره به نكته ديگرى است و آن اينكه گروه چهارگانه دوم استحقاق بيشترى براى زكات دارند، زيرا كلمه" فى" براى بيان ظرفيت است، گويا اين گروه چهارگانه ظرف زكات مىباشند و زكات مظروف آنها است، در حالى كه گروههاى نخستين چنين نيستند.
ولى ما در اينجا احتمال ديگرى را انتخاب كردهايم و آن اينكه شش گروه" فقراء، مساكين، عاملين عليها، مؤلفة قلوبهم، غارمين، و ابن السبيل" كه بدون" فى" ذكر شدهاند يكسان مىباشند و عطف بر يكديگر و دو گروه ديگر كه" فى الرقاب" و" فى سبيل اللَّه" است و با كلمه" فى" بيان گرديده، وضع خاصى دارند، شايد اين تفاوت تعبير از اين نظر باشد كه گروههاى ششگانه مىتوانند مالك زكات شوند، و مىتوان زكات را به خود آنها پرداخت (حتى بدهكاران و كسانى كه از اداى دين خود ناتوانند، البته در صورتى كه اطمينان داشته باشيم آن را در مورد اداى دين خود مصرف مىكنند).
ولى دو گروه مالك زكات نمىشوند، و نمىتوان به آنها پرداخت، بلكه بايد در مورد آنها مصرف گردد، مثلا بردگان را بايد از طريق زكات خريد و آزاد كرد، روشن است كه آنها در اين صورت مالك زكات نمىشوند، و همچنين مواردى كه تحت عنوان" فى سبيل اللَّه" مندرج است، از قبيل هزينه جهاد، تهيه اسلحه و يا ساختن مسجد و مراكز دينى و مانند آنها هيچيك مالك زكات نيستند، بلكه مصرف آنند.
و به هر حال اين تفاوت در تعبير نشان مىدهد كه تا چه اندازه تعبيرات قرآن حساب شده است.