در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .
بخشي از تفسير آيات 54 تا 57 سوره يوسف تفسير نمونه جلد 10 صفحات 9 تا 12
- اهميت مسائل اقتصادى و مديريت
گر چه ما هرگز موافق مكتبهاى يك بعدى كه همه چيز را در بعد اقتصادى خلاصه مىكنند و انسان و ابعاد وجود او را نشناختهاند نيستيم، ولى با اين حال اهميت ويژه مسائل اقتصادى را در سرنوشت اجتماعات هرگز نمىتوان از نظر دور داشت، آيات فوق نيز اشاره به همين حقيقت مىكند، چرا كه يوسف از ميان تمام پستها انگشت روى خزانه دارى گذاشت، زيرا مىدانست هر گاه به آن سر و سامان دهد قسمت عمده نابسامانيهاى كشور باستانى مصر، سامان خواهد يافت، و از طريق عدالت اقتصادى مىتواند سازمانهاى ديگر را كنترل كند.
در روايات اسلامى نيز اهميت فوق العادهاى به اين موضوع داده شده است از جمله در حديث معروف على ع يكى از دو پايه اصلى زندگى مادى و معنوى مردم (قوام الدين و الدنيا) مسائل اقتصادى قرار داده شده است، در حالى كه پايه ديگر علم و دانش و آگاهى شمرده شده است. گر چه مسلمين تا كنون اهميتى را كه اسلام به اين بخش از زندگى فردى و اجتماعى داده ناديده گرفتهاند، و به همين دليل از دشمنان خود در اين قسمت عقب ماندهاند، اما بيدارى و آگاهى روز افزونى كه در قشرهاى جامعه اسلامى ديده مىشود، اين اميد را به وجود مىآورد كه در آينده كار و فعاليتهاى اقتصادى را به عنوان يك عبادت بزرگ اسلامى تعقيب كنند و با نظام صحيح و حساب شده عقبماندگى خود را از دشمنان بىرحم اسلام از اين نظر جبران نمايند.
ضمنا تعبير يوسف كه مىگويد" إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ" دليل بر اهميت مديريت در كنار امانت است، و نشان مىدهد كه پاكى و امانت به تنهايى براى پذيرش يك پست حساس اجتماعى كافى نيست بلكه علاوه بر آن آگاهى و تخصص و مديريت نيز لازم است، چرا كه" عليم" را در كنار" حفيظ" قرار داده است.
و ما بسيار ديدهايم كه خطرهاى ناشى از عدم اطلاع و مديريت كمتر از خطرهاى ناشى از خيانت نيست بلكه گاهى از آن برتر و بيشتر است! با اين تعليمات روشن اسلامى نمىدانيم چرا بعضى مسلمانان به مساله مديريت و آگاهى هيچ اهميت نمىدهند و حد اكثر كشش فكر آنها در شرائط واگذارى پستها، همان مساله امانت و پاكى است با اينكه سيره پيامبر ص و على ع در دوران حكومتشان نشان مىدهد، آنها به مساله آگاهى و مديريت همانند امانت و درستكارى اهميت مىدادند.
- نظارت بر مصرف
در مسائل اقتصادى تنها موضوع" توليد بيشتر" مطرح نيست، گاهى" كنترل مصرف" از آن هم مهمتر است، و به همين دليل در دوران حكومت خود، سعى كرد، در آن هفت سال وفور نعمت، مصرف را به شدت كنترل كند تا بتواند قسمت مهمى از توليدات كشاورزى را براى سالهاى سختى كه در پيش بود، ذخيره نمايد. در حقيقت اين دو از هم جدا نمىتوانند باشند، توليد بيشتر هنگامى مفيد است كه نسبت به مصرف كنترل صحيحترى شود، و كنترل مصرف هنگامى مفيدتر خواهد بود كه با توليد بيشتر همراه باشد.
سياست اقتصادى يوسف ع در مصر نشان داد كه يك اقتصاد اصيل و پويا نمىتواند هميشه ناظر به زمان حال باشد، بلكه بايد" آينده" و حتى نسلهاى بعد را نيز در بر گيرد، و اين نهايت خودخواهى است كه ما تنها به فكر منافع امروز خويش باشيم و مثلا همه منابع موجود زمين را غارت كنيم و به هيچوجه به فكر آيندگان نباشيم كه آنها در چه شرائطى زندگى خواهند كرد، مگر برادران ما تنها همينها هستند كه امروز با ما زندگى مىكنند و آنها كه در آينده مىآيند برادر ما نيستند.
جالب اينكه از بعضى از روايات چنين استفاده مىشود كه يوسف براى پايان دادن به استثمار طبقاتى و فاصله ميان قشرهاى مردم مصر، از سالهاى قحطى استفاده كرد، به اين ترتيب كه در سالهاى فراوانى نعمت مواد غذايى از مردم خريد و در انبارهاى بزرگى كه براى اين كار تهيه كرده بود ذخيره كرد، و هنگامى كه اين سالها پايان يافت و سالهاى قحطى در پيش آمد، در سال اول مواد غذايى را به درهم و دينار فروخت و از اين طريق قسمت مهمى از پولها را جمع آورى كرد، در سال دوم در برابر زينتها و جواهرات (البته به استثناى آنها كه توانايى نداشتند) و در سال سوم در برابر چهارپايان، و در سال چهارم در برابر غلامان و كنيزان، و در سال پنجم در برابر خانهها، و در سال ششم در برابر مزارع، و آبها، و در سال هفتم در برابر خود مردم مصر، سپس تمام آنها را (به صورت عادلانهاى) به آنها بازگرداند، و گفت هدفم اين بود كه آنها را از بلا و نابسامانى رهايى بخشم «1».