معرفي وبلاگ
حمایت از تولید ملی، کار و سرمایه ایرانی
دسته
آرشيو
آمار وبلاگ
تعداد بازديد : 248463
تعداد نوشته ها : 140
تعداد نظرات : 11




چاپ اين صفحه  حمايت از توليد ملي

حمايت از توليد ملي کار و سرمايه ايراني

 حمايت از توليد ملي
Made In Iran

ما مي توانيم

حمايت از توليدات با كيفيت

Rss
ويرايش قالب
حمايت از توليد ملي

در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي  ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .

 

بخشي از تفسير آيات 34 تا 40 سوره ص   تفسير نمونه جلد19 صفحات 289

 

حقايقى كه داستان سليمان به ما مى‏آموزد

بدون شك هدف قرآن از ذكر تواريخ انبياء تكميل برنامه‏هاى تربيتى از طريق انعكاس عينى واقعيتها در اين سرگذشتهاى زنده است.

از جمله مسائلى كه در لابلاى داستان سليمان عينيت يافته امور زير است.

الف: داشتن يك حكومت نيرومند با امكانات مادى فراوان و اقتصاد گسترده و تمدن درخشان هرگز منافاتى با مقامات معنوى و ارزشهاى الهى و انسانى ندارد، چنان كه آيات فوق بعد از ذكر تمام مواهب مادى سليمان در پايان مى‏گويد: با اين همه او در پيشگاه خدا مقامى والا و سرانجامى نيك داشت.

در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام ص آمده است‏

ا رأيتم ما اعطى سليمان بن داود من ملكه؟ فان ذلك لم يزده الا تخشعا، ما كان يرفع بصره الى السماء تخشعا لربه!:

" شنيده‏ايد خداوند چه اندازه از ملك و حكومت به سليمان داد؟ با اين حال اينهمه مواهب جز بر خشوع او نيفزود، به گونه‏اى كه حتى از شدت خشوع و ادب چشم به آسمان نمى‏انداخت" «1».

ب: براى اداره يك كشور آباد هم وسيله ارتباطى سريع لازم است، و هم به كار گرفتن نيروهاى مختلف، و هم جلوگيرى از نيروهاى مخرب، هم توجه به مسائل عمرانى، هم توليد سرمايه از طريق استخراج منابع مختلف، و هم دادن اختيارات به مديران لايق كه همه اينها در اين داستان به طرز روشنى منعكس شده است.

ج: از نيروها بايد حد اكثر استفاده را كرد و حتى شياطين را به طور كامل نبايد حذف كرد، بلكه آنها را كه قابل توجيه و ارشادند در مسير صحيح به كار گرفت، و تنها آن بخش كه به هيچوجه قابل استفاده نيستند بايد در بند باشند.

در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي  ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .

 

بخشي از تفسير آيات 112 تا 114 سوره نحل   تفسير نمونه جلد 11 صفحات 433

 

رابطه امنيت و روزى فراوان‏

در آيات فوق براى اين منطقه آباد خوشبخت و پر بركت، سه ويژگى ذكر شده است كه نخستين آنها امنيت، سپس اطمينان به ادامه زندگى در آن، و بعد از آن مساله جلب روزى و مواد غذايى فراوان مى‏باشد كه از نظر ترتيب طبيعى به همان شكل كه در آيه آمده صورت حلقه‏هاى زنجيرى علت و معلول دارد، چرا كه تا امنيت نباشد كسى اطمينان به ادامه زندگى در محلى پيدا نمى‏كند، و تا اين دو نباشند كسى علاقه‏مند به توليد و سر و سامان دادن به وضع اقتصادى نمى‏شود.

و اين درسى است براى همه ما و همه كسانى كه مى‏خواهند سرزمينى آباد و آزاد و مستقل داشته باشند، بايد قبل از هر چيز به مساله" امنيت" پرداخت، سپس مردم را به آينده خود در آن منطقه اميدوار ساخت، و به دنبال آن چرخهاى اقتصادى را به حركت در آورد.

ولى اين نعمتهاى سه‏گانه مادى هنگامى به تكامل مى‏رسند كه با نعمت معنوى ايمان و توحيد هماهنگ گردند، به همين دليل در آيات فوق بعد از ذكر نعمتهاى سه گانه مى‏گويد:" وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ" پيامبرى از جنس آنها براى هدايتشان ماموريت پيدا كرد" «1».

در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي  ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .

 

بخشي از تفسير آيات 54 تا 57 سوره يوسف   تفسير نمونه جلد 10 صفحات 9 تا 12

- اهميت مسائل اقتصادى و مديريت‏

گر چه ما هرگز موافق مكتبهاى يك بعدى كه همه چيز را در بعد اقتصادى خلاصه مى‏كنند و انسان و ابعاد وجود او را نشناخته‏اند نيستيم، ولى با اين حال اهميت ويژه مسائل اقتصادى را در سرنوشت اجتماعات هرگز نمى‏توان از نظر دور داشت، آيات فوق نيز اشاره به همين حقيقت مى‏كند، چرا كه يوسف از ميان تمام پستها انگشت روى خزانه دارى گذاشت، زيرا مى‏دانست هر گاه به آن سر و سامان دهد قسمت عمده نابسامانيهاى كشور باستانى مصر، سامان خواهد يافت، و از طريق عدالت اقتصادى مى‏تواند سازمانهاى ديگر را كنترل كند.

در روايات اسلامى نيز اهميت فوق العاده‏اى به اين موضوع داده شده است از جمله در حديث معروف على ع يكى از دو پايه اصلى زندگى مادى و معنوى مردم (قوام الدين و الدنيا) مسائل اقتصادى قرار داده شده است، در حالى كه پايه ديگر علم و دانش و آگاهى شمرده شده است. گر چه مسلمين تا كنون اهميتى را كه اسلام به اين بخش از زندگى فردى و اجتماعى داده ناديده گرفته‏اند، و به همين دليل از دشمنان خود در اين قسمت عقب مانده‏اند، اما بيدارى و آگاهى روز افزونى كه در قشرهاى جامعه اسلامى ديده مى‏شود، اين اميد را به وجود مى‏آورد كه در آينده كار و فعاليتهاى اقتصادى را به عنوان يك عبادت بزرگ اسلامى تعقيب كنند و با نظام صحيح و حساب شده عقب‏ماندگى خود را از دشمنان بى‏رحم اسلام از اين نظر جبران نمايند.

ضمنا تعبير يوسف كه مى‏گويد" إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ" دليل بر اهميت مديريت در كنار امانت است، و نشان مى‏دهد كه پاكى و امانت به تنهايى براى پذيرش يك پست حساس اجتماعى كافى نيست بلكه علاوه بر آن آگاهى و تخصص و مديريت نيز لازم است، چرا كه" عليم" را در كنار" حفيظ" قرار داده است.

و ما بسيار ديده‏ايم كه خطرهاى ناشى از عدم اطلاع و مديريت كمتر از خطرهاى ناشى از خيانت نيست بلكه گاهى از آن برتر و بيشتر است! با اين تعليمات روشن اسلامى نمى‏دانيم چرا بعضى مسلمانان به مساله مديريت و آگاهى هيچ اهميت نمى‏دهند و حد اكثر كشش فكر آنها در شرائط واگذارى پستها، همان مساله امانت و پاكى است با اينكه سيره پيامبر ص و على ع در دوران حكومتشان نشان مى‏دهد، آنها به مساله آگاهى و مديريت همانند امانت و درستكارى اهميت مى‏دادند.

- نظارت بر مصرف‏

در مسائل اقتصادى تنها موضوع" توليد بيشتر" مطرح نيست، گاهى" كنترل مصرف" از آن هم مهمتر است، و به همين دليل در دوران حكومت خود، سعى كرد، در آن هفت سال وفور نعمت، مصرف را به شدت كنترل كند تا بتواند قسمت مهمى از توليدات كشاورزى را براى سالهاى سختى كه در پيش بود، ذخيره نمايد. در حقيقت اين دو از هم جدا نمى‏توانند باشند، توليد بيشتر هنگامى مفيد است كه نسبت به مصرف كنترل صحيحترى شود، و كنترل مصرف هنگامى مفيدتر خواهد بود كه با توليد بيشتر همراه باشد.

سياست اقتصادى يوسف ع در مصر نشان داد كه يك اقتصاد اصيل و پويا نمى‏تواند هميشه ناظر به زمان حال باشد، بلكه بايد" آينده" و حتى نسلهاى بعد را نيز در بر گيرد، و اين نهايت خودخواهى است كه ما تنها به فكر منافع امروز خويش باشيم و مثلا همه منابع موجود زمين را غارت كنيم و به هيچوجه به فكر آيندگان نباشيم كه آنها در چه شرائطى زندگى خواهند كرد، مگر برادران ما تنها همينها هستند كه امروز با ما زندگى مى‏كنند و آنها كه در آينده مى‏آيند برادر ما نيستند.

جالب اينكه از بعضى از روايات چنين استفاده مى‏شود كه يوسف براى پايان دادن به استثمار طبقاتى و فاصله ميان قشرهاى مردم مصر، از سالهاى قحطى استفاده كرد، به اين ترتيب كه در سالهاى فراوانى نعمت مواد غذايى از مردم خريد و در انبارهاى بزرگى كه براى اين كار تهيه كرده بود ذخيره كرد، و هنگامى كه اين سالها پايان يافت و سالهاى قحطى در پيش آمد، در سال اول مواد غذايى را به درهم و دينار فروخت و از اين طريق قسمت مهمى از پولها را جمع آورى كرد، در سال دوم در برابر زينتها و جواهرات (البته به استثناى آنها كه توانايى نداشتند) و در سال سوم در برابر چهارپايان، و در سال چهارم در برابر غلامان و كنيزان، و در سال پنجم در برابر خانه‏ها، و در سال ششم در برابر مزارع، و آبها، و در سال هفتم در برابر خود مردم مصر، سپس تمام آنها را (به صورت عادلانه‏اى) به آنها بازگرداند، و گفت هدفم اين بود كه آنها را از بلا و نابسامانى رهايى بخشم «1».

در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي  ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .

 

بخشي از تفسير آيه  60 سوره توبه   تفسير نمونه جلد 8 صفحات 10 تا 14

نقش زكات در اسلام‏

با توجه به اينكه اسلام به صورت يك مكتب صرفا اخلاقى، و يا فلسفى و اعتقادى، ظهور نكرد، بلكه به عنوان يك" آئين جامع" كه تمام نيازمنديهاى مادى و معنوى در آن پيش‏بينى شده، پا به عرصه ظهور گذاشت، و نيز با توجه به اينكه اسلام، از همان عصر پيامبر ص، با تاسيس حكومت همراه بود، و همچنين با توجه به اينكه اسلام توجه خاصى به حمايت از محرومان و مبارزه با فاصله طبقاتى دارد، روشن مى‏شود كه نقش بيت المال، و زكات كه يكى از منابع درآمد بيت المال است، از مهمترين نقشها است.

شك نيست كه هر جامعه‏اى داراى افرادى از كار افتاده، بيمار، يتيمان بى‏سرپرست، معلولين، و امثال آنها ميباشد كه بايد مورد حمايت قرار گيرند.

و نيز براى حفظ موجوديت خود در برابر هجوم دشمن، نياز به سربازان مجاهدى دارد كه هزينه آنها از طرف حكومت پرداخته مى‏شود، همچنين كارمندان حكومت اسلامى، دادرسان و قضات، و نيز وسائل تبليغاتى و مراكز دينى، هر كدام نيازمند به صرف هزينه‏اى است كه بدون يك پشتوانه مالى منظم، و مطمئن، سامان نمى‏پذيرد.

به همين دليل در اسلام مساله زكات كه در حقيقت يك نوع" ماليات بر- درآمد و توليد و" ماليات بر ثروت راكد" محسوب مى‏شود، از اهميت خاصى برخوردار است، تا آنجا كه در رديف مهمترين عبادات قرار گرفته، و در بسيارى از موارد با نماز همراه ذكر شده، و حتى شرط قبولى نماز شمرده شده است! حتى در روايات اسلامى مى‏خوانيم كه اگر حكومت اسلامى از شخص، يا اشخاصى، مطالبه زكات كند، و آنها در برابر حكومت، ايستادگى كنند و سرباز زنند، مرتد محسوب مى‏شوند، و در صورتى كه اندرزها در مورد آنها سود ندهد، توسل به نيروى نظامى، در مقابل آنها جايز است، داستان اصحاب رده (همان گروهى كه بعد از پيامبر ص سر از پرداخت زكات باز زدند و خليفه وقت به مبارزه با آنها برخاست و حتى على ع اين مبارزه را امضاء كرد و شخصا يكى از پرچمداران در ميدان جنگ بود) در تواريخ اسلام مشهور است.

در روايتى از امام صادق ع مى‏خوانيم:

من منع قيراطا من الزكاة فليس هو بمؤمن، و لا مسلم، و لا كرامة !:" كسى كه يك قيراط از زكات را نپردازد نه مؤمن است و نه مسلمان و ارزشى ندارد" «1».

جالب توجه اينكه از روايات استفاده ميشود كه" حدود" و" مقدار" زكات آن چنان دقيقا در اسلام تعيين شده، كه اگر همه مسلمانان زكات اموال خويش را بطور صحيح و كامل بپردازند، هيچ فردى فقير و محروم در سرتاسر كشور اسلامى باقى نخواهد ماند.

در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم‏

و لو ان الناس ادوا زكاة اموالهم ما بقى مسلم فقيرا محتاجا! ... و ان الناس ما افتقروا، و لا احتاجوا، و لا جاعوا، و لا عروا، الا بذنوب الاغنياء !:" اگر همه مردم زكات اموال خود را بپردازند مسلمانى فقير و نيازمند، باقى نخواهد ماند، و مردم فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نمى‏شوند مگر به خاطر گناه ثروتمندان"! «2» و نيز از روايات استفاده مى‏شود كه اداى زكات باعث حفظ اصل مالكيت و تحكيم پايه‏هاى آنست، بطورى كه اگر مردم اين اصل مهم اسلامى را فراموش كنند شكاف و فاصله ميان گروه‏ها آن چنان مى‏شود كه اموال اغنياء نيز به خطر خواهد افتاد.

در حديثى از امام موسى بن جعفر ع مى‏خوانيم‏

حصنوا اموالكم بالزكاة :" اموال خود را بوسيله زكات حفظ كنيد". «1»

همين مضمون از پيامبر ص و امير مومنان على ع نيز در احاديث ديگر نقل شده است.

براى اطلاع بيشتر از اين احاديث به ابواب يك و سه و چهار و پنج از ابواب زكات از جلد ششم وسائل مراجعه فرمائيد.

آخرين نكته‏اى كه توجه به آن لازم است اين است كه در آيه مورد بحث در مورد چهار گروه كلمه" لام" ذكر شده (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ) و اين تعبير معمولا نشانه" ملكيت" است.

ولى در مورد چهار گروه ديگر كلمه" فى" آمده است (وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ) و اين تعبير معمولا براى بيان" مصرف" است «2».

در ميان مفسران در تفسير اين" اختلاف تعبير" گفتگو است، بعضى معتقدند كه گروه چهارگانه اول، مالك زكات، مى‏شوند، و گروه چهارگانه دوم، مالك، نخواهند شد، و تنها جايز است زكات در مورد آنان مصرف گردد.

بعضى ديگر معتقدند كه اين اختلاف تعبير اشاره به نكته ديگرى است و آن اينكه گروه چهارگانه دوم استحقاق بيشترى براى زكات دارند، زيرا كلمه" فى" براى بيان ظرفيت است، گويا اين گروه چهارگانه ظرف زكات مى‏باشند و زكات مظروف آنها است، در حالى كه گروه‏هاى نخستين چنين نيستند.

ولى ما در اينجا احتمال ديگرى را انتخاب كرده‏ايم و آن اينكه شش گروه" فقراء، مساكين، عاملين عليها، مؤلفة قلوبهم، غارمين، و ابن السبيل" كه بدون" فى" ذكر شده‏اند يكسان مى‏باشند و عطف بر يكديگر و دو گروه ديگر كه" فى الرقاب" و" فى سبيل اللَّه" است و با كلمه" فى" بيان گرديده، وضع خاصى دارند، شايد اين تفاوت تعبير از اين نظر باشد كه گروه‏هاى ششگانه مى‏توانند مالك زكات شوند، و مى‏توان زكات را به خود آنها پرداخت (حتى بدهكاران و كسانى كه از اداى دين خود ناتوانند، البته در صورتى كه اطمينان داشته باشيم آن را در مورد اداى دين خود مصرف مى‏كنند).

ولى دو گروه مالك زكات نمى‏شوند، و نمى‏توان به آنها پرداخت، بلكه بايد در مورد آنها مصرف گردد، مثلا بردگان را بايد از طريق زكات خريد و آزاد كرد، روشن است كه آنها در اين صورت مالك زكات نمى‏شوند، و همچنين مواردى كه تحت عنوان" فى سبيل اللَّه" مندرج است، از قبيل هزينه جهاد، تهيه اسلحه و يا ساختن مسجد و مراكز دينى و مانند آنها هيچيك مالك زكات نيستند، بلكه مصرف آنند.

و به هر حال اين تفاوت در تعبير نشان مى‏دهد كه تا چه اندازه تعبيرات قرآن حساب شده است.

در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي  ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .

 

بخشي از تفسير آيات  219 تا 220 سوره بقره   تفسير نمونه جلد 2 صفحات 127 تا 128

ضررهاى اقتصادى قمار:

در طول سال ميليون‏ها بلكه ميلياردها از ثروت مردم جهان در اين راه از بين مى‏رود، گذشته از ساعات زيادى كه از نيروى انسانى در اين راه تلف مى‏شود، و حتى نشاط كار مداوم را در ساعات ديگر سلب مى‏كند، مثلا در گزارشها چنين آمده است: در شهر" مونت كارلو" كه يكى از مراكز معروف قمار در دنيا است، يك نفر در مدت 19 ساعت قمار بازى 4 ميليون تومان ثروت خود را از دست داد، وقتى درهاى قمارخانه بسته شد يك راست به جنگل رفت، و با يك گلوله مغز خويش را متلاشى كرد، و به زندگى خود خاتمه داد، گزارش دهنده اضافه مى‏كند، جنگلهاى" مونت كارلو" بارها شاهد خودكشى اين پاك‏بازها بوده است.

زيانهاى اجتماعى قمار:

بسيارى از قماربازان به علت اينكه گاهى برنده مى‏شوند و در يك ساعت ممكن است هزاران تومان سرمايه ديگران را به جيب خود بريزند، حاضر نمى‏شوند تن به كارهاى توليدى و اقتصادى بدهند، در نتيجه چرخهاى توليد و اقتصاد به همان نسبت لنگ مى‏شود، و درست اگر دقت كنيم مى‏بينيم كه، تمام قماربازان و عائله آنان سربار اجتماع هستند، و بدون اينكه كمترين سودى به اين اجتماع برسانند از دست رنج آنها استفاده مى‏كنند، و گاهى هم كه در بازى قمار باختند، براى جبران آن دست به سرقت مى‏زنند.

خلاصه زيانهاى ناشى از قمار به حدى است كه حتى بسيارى از كشورهاى غير مسلمان آن را قانونا ممنوع اعلام داشته‏اند اگر چه عملا بطور وسيع آن را انجام مى‏دهند.

مثلا انگلستان در سال 1853، امريكا در سال 1855، شوروى در سال 1854 و آلمان در سال 1873 قمار را ممنوع اعلام نمودند.

در پايان اين بحث اشاره به اين موضوع جالب به نظر مى‏رسد، كه طبق آمارى كه بعضى از محققان تهيه كرده‏اند جيب‏برى 90 درصد، فساد اخلاق 10 درصد، ضرب و جرح 40 درصد، جرايم جنسى 15 درصد، طلاق 30 درصد و خودكشى 5 درصد، معلول قمار است.

اگر بخواهيم يك تعريف جامعى براى قمار تهيه كنيم، بايد بگوييم: قمار يعنى قربانى كردن مال و شرف براى بدست آوردن مال غير به خدعه و تزوير و احيانا به عنوان تفريح و نرسيدن به هيچكدام.

در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي  ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .

 

بخشي از تفسير آيات  275 تا 277 سوره بقره     تفسير نمونه جلد 2 صفحه 368

به گوشه‏اى از منطق رباخواران اشاره كرده، مى‏فرمايد:" اين به خاطر آن است كه آنها گفتند: بيع هم مانند ربا است" و تفاوتى ميان اين دو نيست (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا). يعنى هر دو از انواع مبادله است كه با رضايت طرفين انجام مى‏شود.

ولى قرآن در پاسخ آنها مى‏گويد: چگونه اين دو ممكن است يكسان باشد" حال آنكه خداوند بيع را حلال كرده و ربا را حرام" (وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا).

مسلما اين تفاوت، دليل و فلسفه‏اى داشته كه خداوند حكيم، به خاطر آن چنين حكمى را صادر كرده است، قرآن در اين باره توضيح بيشترى نداده و شايد به خاطر وضوح آن بوده است، زيرا:

اولا- در خريد و فروش معمولى هر دو طرف به طور يكسان در معرض سود و زيان هستند، گاهى هر دو سود مى‏كنند و گاهى هر دو زيان، گاهى يكى سود و ديگرى زيان مى‏كند در حالى كه در" معاملات ربوى" رباخوار هيچگاه زيان نمى‏بيند و تمام زيانهاى احتمالى بر دوش طرف مقابل سنگينى خواهد كرد و به همين دليل است كه مؤسسات ربوى روز به روز وسيع‏تر و سرمايه‏دارتر مى‏شوند و در برابر تحليل رفتن طبقات ضعيف بر حجم ثروت آنها دائما افزوده مى‏شود.

ثانيا- در تجارت و خريد و فروش معمولى طرفين در مسير" توليد و مصرف" گام بر مى‏دارند در صورتى كه رباخوار هيچ عمل مثبتى در اين زمينه ندارد.

ثالثا- با شيوع رباخوارى سرمايه‏ها در مسيرهاى ناسالم مى‏افتد و پايه‏هاى اقتصاد كه اساس اجتماع است متزلزل مى‏گردد، در حالى كه تجارت صحيح موجب گردش سالم ثروت است.

رابعا- رباخوارى منشا دشمنيها و جنگهاى طبقاتى است، در حالى كه تجارت صحيح چنين نيست و هرگز جامعه را به زندگى طبقاتى و جنگهاى ناشى از آن سوق نمى‏دهد.

در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي  ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .

 

بخشي از تفسير آيات 11 تا 12 سوره آل عمران    تفسير نمونه جلد 3 صفحات 285 تا 286

ارث يك حق طبيعى است‏

نخست اينكه شايد بسيارى تصور كنند كه بهتر اين است كه به هنگام فوت كسى، اموال او جزء اموال عمومى گردد و در اختيار بيت المال قرار گيرد، ولى با دقت روشن ميشود كه اين كار كاملا دور از عدالت است، زيرا مسئله" وراثت" يك امر كاملا طبيعى و منطقى است، همان طور كه پدر و مادر قسمتى از صفات جسمى و روحى خود را طبق قانون وراثت طبيعى، به نسل‏هاى بعد منتقل مى‏كنند، چرا اموال آنها از اين قانون مستثنى باشد؟ و به نسل آينده منتقل نشود؟

به علاوه اموال مشروع هر كس نتيجه زحمات و كوششها و تلاشهاى اوست، و در حقيقت نيروهاى متراكم شده او را نشان ميدهد، و به همين جهت ما هر كس را مالك طبيعى دسترنج خود مى‏شناسيم، اين يك حكم فطرى است.

بنا بر اين به هنگام مرگ كه دست انسان از اموالش كوتاه ميگردد عادلانه‏ترين راه اين است كه اين اموال به كسانى تعلق گيرد كه نزديكترين افراد به اوست، و در واقع هستى آن اشخاص ادامه هستى آن شخص محسوب ميشود.

روى همين جهت، بسيارى از مردم با اينكه سرمايه كافى براى زندگى خود تا پايان عمر دارند دست از تلاش و كوشش براى كار و توليد بيشتر، بر نمى‏دارند، و هدفشان تامين آينده فرزندانشان است، يعنى قانون ارث مى‏تواند تحرك و جنبش بيشترى به چرخ‏هاى اقتصادى يك كشور بدهد، و اگر اموال هر كس بعد از مرگ او به كلى از او بريده شود و جزء اموال عمومى گردد، ممكن است قسمت مهمى از فعاليت‏هاى اقتصادى خاموش شود.

 شاهد اين سخن جريانى است كه در فرانسه واقع شد: مى‏گويند: چندى قبل نمايندگان پارلمان فرانسه قانون ارث را الغاء كردند، و به جاى آن تصويب نمودند كه آنچه از كسى باقى ميماند به عنوان اموال عمومى ضبط گردد و به مصارف عموم برسد، بطورى كه هيچ يك از بستگان شخص سهمى نداشته باشند، ولى با گذشت مدتى اثرات نامطلوب اقتصادى اين قانون آشكار گرديد، و مشاهده شد كه در وضع صادرات و واردات كشور اثر عميقى گذارده و از تلاش اقتصادى به مقدار زيادى كاسته شده، اين موضوع مقامات اقتصادى را دچار نگرانى كرد و عامل اصلى آن را همان" الغاى قانون ارث" دانستند و ناچار در آن تجديد نظر كردند.

بنا بر اين نميتوان انكار كرد كه قانون ارث علاوه بر اينكه يك امر طبيعى و فطرى است در گسترش تلاش‏هاى اقتصادى نيز اثر عميق دارد.

*** در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي  ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است . ***

 

بخشي از تفسير آيات 79 تا 82 سوره قصص      تفسير نمونه جلد 16 صفحات 174 تا 176

موضع اسلام در برابر مساله ثروت‏

نبايد از آنچه گفتيم اين چنين استنباط شود كه اسلام در برابر مال و ثروت موضع منفى دارد و با آن مخالف است، نبايد تصور كرد كه اسلام، فقر را مى‏پسندد و دعوت به فقر مى‏كند و آن را وسيله كمالات معنوى مى‏داند.

بلكه به عكس اسلام به عنوان يك وسيله مؤثر و كارساز روى آن تكيه مى‏كند در آيه 180 سوره بقره از" مال" تعبير به" خير" شده است.

و در حديثى از امام باقر ع مى‏خوانيم: نعم العون الدنيا على طلب الآخرة: " دنيا كمك خوبى است براى رسيدن به آخرت" .

بلكه آيات مورد بحث كه شديدترين مذمت را از قارون ثروتمند مغرور مى‏كند شاهد گويايى بر اين موضوع است، منتها اسلام ثروتى را مى‏پسندد كه بوسيله آن" ابتغاء دار آخرت" و طلب سراى ديگر شود، چنان كه دانشمندان‏ بنى اسرائيل به قارون گفتند: وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الآخرة.

اسلام ثروتى را مى‏پسندد كه در آن" أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ" و نيكى به همگان باشد.

اسلام ثروتى را مدح مى‏كند كه در آن لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا تحقق يابد بالآخره اسلام ثروتى را خواهان است كه مايه فساد در زمين و فراموش كردن ارزشهاى انسانى و گرفتار شدن در مسابقه جنون‏آميز" تكاثر" نگردد، و انسان را به" خود برتربينى" و" تحقير ديگران" و حتى رويارويى با پيامبر خدا نكشاند.

وسيله‏اى باشد براى استفاده همگان، براى پر كردن خلاهاى موجود اقتصادى، براى مرهم نهادن بر زخمهاى جانكاه محرومان، و براى رسيدن به نيازها و مشكلات مستضعفان.

علاقه به چنين ثروتى با چنين هدفهاى مقدسى علاقه به دنيا نيست، علاقه به آخرت است، چنان كه در حديثى مى‏خوانيم يكى از ياران امام صادق ع خدمتش آمد و شكايت كرد كه ما دنبال دنيا هستيم و به آن علاقمنديم (از اين مى‏ترسيم كه دنياپرست باشيم).

امام (كه پاكى و تقواى آن مرد را مى‏دانست) فرمود: با اين ثروت دنيا چه مى‏خواهى انجام دهى؟ در پاسخ عرض كرد: هزينه خود و خانواده‏ام را تهيه كنم، و به خويشاوندانم كمك نمايم، در راه خدا انفاق كنم، و حج و عمره بجا آورم امام فرمود: ليس هذا طلب الدنيا هذا طلب الآخرة:" اين، دنياطلبى نيست اين طلب آخرت است" «1».

و از اينجا فاسد بودن عقيده دو گروه: گروهى از مسلمان نماهاى بيخبر از تعليمات اسلام كه اسلام را حامى مستكبران معرفى مى‏كنند و گروهى از دشمنان مغرض كه مى‏خواهند چهره اسلام را دگرگون نشان داده و آن را ضد ثروت و طرفدار فقر نشان دهند، روشن مى‏شود.

اصولا يك ملت فقير، نمى‏تواند آزاد و سربلند زندگى كند.

فقر وسيله وابستگى است.

فقر مايه روسياهى در دنيا و آخرت است.

و فقر انسان را به گناه و آلودگى دعوت مى‏كند.

همانگونه كه در حديثى از امام صادق ع مى‏خوانيم: غنى يحجزك عن الظلم خير من فقر يحملك على الاثم: " بى‏نيازى كه تو را از تجاوز به حق ديگران باز دارد از فقرى كه تو را وادار به گناه كند بهتر است" .

جوامع اسلامى بايد بكوشند هر چه بيشتر، غنى و بى‏نياز گردند، به مرحله خودكفايى برسند و روى پاى خود بايستند و شرف و عزت و استقلال خود را بر اثر فقر، فداى وابستگى به ديگران نكنند و بدانند خط اصيل اسلام اين است.

قيمت

يكي از شاخصه هايي كه براي خريد در نظر گرفته مي شود، قيمت محصول است كه متاسفانه در برخي موارد ديده مي شود كه محصول توليد داخل نسبت به مشابه خارجي آن از قيمت بالاتري برخوردار است. با توجه به اين كه قدرت خريد اكثر مردم در حد متوسط است. حتي اگر دوست داشته باشيم كه از توليدات داخلي استفاده كنيم زماني كه به اين اختلاف قيمت برمي خوريم ترجيح مي دهيم محصول خارجي را كه از لحاظ قيمت پايين تر است را انتخاب كنيم. شركت هاي داخلي بايد در اين زمينه هم با شركت هاي  خارجي رقابت كنند. همان طور كه سعي مي كنند كيفيتي همسان يا ختي بالاتر داشته باشند بايد از مقوله قيميت هم غافل نبوده و سعي كنند قيمت محصولات داخلي پايين تر از نمونه خارجي آن باشد.

نوشته شده توسط مدير وبلاگ  http://farmanerahbaram.tebyan.net

افت كيفيت

در مواجهه با شركت ها و محصولات توليد داخل ما شاهد هستيم كه در ابتداي عرضه و ورود يك محصول جديد به بازار اين محصول از كيفيت بالا و خوبي برخوردار بوده و به راحتي با مشابه خارجي خود رقابت مي كند بعد از گذشت زمان كمي طرفداران و خريداران زيادي را هم جذب مي كند اما متاسفانه با گذشت مدتي از توليد، محصول دچار يك افت كيفيت قابل ملاحظه اي مي شود و ديگر آن كيفيت اوليه را ندارد و همين مساله باعث نارضايتي مشتريان و انصراف آن ها  از خريد مي شود و نظر خيلي از افراد را نسبت به محصول توليد داخل منفي مي كند  كه اين گونه بي اعتمادي باعث  مي شود كه مشتريان نسبت به تمام محصولات توليد داخل دچار بي ميلي و بي رغبتي در خريد شوند و اين يعني ضربه ديدن توليدات داخلي.

نوشته شده توسط مدير وبلاگ  http://farmanerahbaram.tebyan.net

چرا با وجود داروهاي ايراني برخي از پزشكان مصرف داروهاي خارجي را توصيه مي كنند؟

اين مسئله مي تواند چند دليل داشته باشد كه به طور مختصر و نمونه به توضيح برخي از آن ها مي پردازيم

1)برخي از پزشكان با شركت هاي پخش داروهاي خارجي قرارداد دارند و از اين محل سود زيادي نصيب آن ها مي شود و متاسفانه بي تعهدي و منفعت طلبي اين دسته از افراد مانع از آن شده كه در تجويز دارو به بيماران از داروهاي مشابه و توليد داخل استفاده كنند. بلكه در برخي موارد با طرح دلايل نادرست بيماران را از مصرف داروي ايراني مي ترسانند.

2)برخي از پزشكان نمي خواهند داروهاي جديد و ساخت كشور خودمان را هم امتحان كنند و ببينند كه در عمل آن ها چيزي از داروهاي ساخت كشورهاي ديگر كم ندارند بلكه در بعضي موارد حتي كيفيتي بهتر از آن ها را ارائه مي دهند. اين دسته از پزشكان چون سال ها داروهاي خارجي را تجويز نموده و اثر مطلوبي از آن ها در بهبود بيماران ديده اند حاضر نيستند تجربه جديدي را در اين زمينه داشته باشند و با تاكيدهايي كه به بيماران مي كنند باعث مي شوند آن ها نسخه به دست داروخانه هاي متعددي را زير پا گذاشته و حتما دنبال آن داروهايي كه ساخت كشورهاي خارجي است بگردند و از مصرف مشابه ايراني آن ها امتناع بورزند.

3)بعضي از بيماران به خاطر تلقينات نادرست و فرهنگ سازي نشدن درست در اين زمينه بهبود بيماري خود را فقط منوط به مصرف داروهاي خارجي مي دانند و به داروهاي ساخت كشور خودمان بدبين هستند و با ديد منفي به آن مي نگرند . متاسفانه سال هاست كه اين نوع طرز فكر به مردم القا شده و برطرف شدن اين مسئله احتياج به  زمان و كارهاي آموزشي و فرهنگي مختلف در اين زمينه دارد. اين گونه افراد حتي اگر پزشك هم آن ها را به سمت داروي ايراني راهنمايي كند و اين اطمينان را به آن ها بدهد كه نمونه داخلي هيچ فرقي با نمونه خارجي ندارد بازهم مجاب به مصرف داروي داخلي نمي شوند.

نكته قابل توجه و تامل در اينجا اين است كه اگر واقعا داروهاي ايراني كيفيتي همسان داروهاي خارجي دارند و اگر توليد داخل جوابگوي نياز بيماران از جهت تعداد دارو و مصرف آن در كشور است چرا نبايد از ورود داروهاي خارجي به كشور جلوگيري كنيم؟

نوشته شده توسط مدير وبلاگ  http://farmanerahbaram.tebyan.net