در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .
بخشي از تفسير آيات 34 تا 40 سوره ص تفسير نمونه جلد19 صفحات 289
حقايقى كه داستان سليمان به ما مىآموزد
بدون شك هدف قرآن از ذكر تواريخ انبياء تكميل برنامههاى تربيتى از طريق انعكاس عينى واقعيتها در اين سرگذشتهاى زنده است.
از جمله مسائلى كه در لابلاى داستان سليمان عينيت يافته امور زير است.
الف: داشتن يك حكومت نيرومند با امكانات مادى فراوان و اقتصاد گسترده و تمدن درخشان هرگز منافاتى با مقامات معنوى و ارزشهاى الهى و انسانى ندارد، چنان كه آيات فوق بعد از ذكر تمام مواهب مادى سليمان در پايان مىگويد: با اين همه او در پيشگاه خدا مقامى والا و سرانجامى نيك داشت.
در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام ص آمده است
ا رأيتم ما اعطى سليمان بن داود من ملكه؟ فان ذلك لم يزده الا تخشعا، ما كان يرفع بصره الى السماء تخشعا لربه!:
" شنيدهايد خداوند چه اندازه از ملك و حكومت به سليمان داد؟ با اين حال اينهمه مواهب جز بر خشوع او نيفزود، به گونهاى كه حتى از شدت خشوع و ادب چشم به آسمان نمىانداخت" «1».
ب: براى اداره يك كشور آباد هم وسيله ارتباطى سريع لازم است، و هم به كار گرفتن نيروهاى مختلف، و هم جلوگيرى از نيروهاى مخرب، هم توجه به مسائل عمرانى، هم توليد سرمايه از طريق استخراج منابع مختلف، و هم دادن اختيارات به مديران لايق كه همه اينها در اين داستان به طرز روشنى منعكس شده است.
ج: از نيروها بايد حد اكثر استفاده را كرد و حتى شياطين را به طور كامل نبايد حذف كرد، بلكه آنها را كه قابل توجيه و ارشادند در مسير صحيح به كار گرفت، و تنها آن بخش كه به هيچوجه قابل استفاده نيستند بايد در بند باشند.
در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .
بخشي از تفسير آيات 112 تا 114 سوره نحل تفسير نمونه جلد 11 صفحات 433
رابطه امنيت و روزى فراوان
در آيات فوق براى اين منطقه آباد خوشبخت و پر بركت، سه ويژگى ذكر شده است كه نخستين آنها امنيت، سپس اطمينان به ادامه زندگى در آن، و بعد از آن مساله جلب روزى و مواد غذايى فراوان مىباشد كه از نظر ترتيب طبيعى به همان شكل كه در آيه آمده صورت حلقههاى زنجيرى علت و معلول دارد، چرا كه تا امنيت نباشد كسى اطمينان به ادامه زندگى در محلى پيدا نمىكند، و تا اين دو نباشند كسى علاقهمند به توليد و سر و سامان دادن به وضع اقتصادى نمىشود.
و اين درسى است براى همه ما و همه كسانى كه مىخواهند سرزمينى آباد و آزاد و مستقل داشته باشند، بايد قبل از هر چيز به مساله" امنيت" پرداخت، سپس مردم را به آينده خود در آن منطقه اميدوار ساخت، و به دنبال آن چرخهاى اقتصادى را به حركت در آورد.
ولى اين نعمتهاى سهگانه مادى هنگامى به تكامل مىرسند كه با نعمت معنوى ايمان و توحيد هماهنگ گردند، به همين دليل در آيات فوق بعد از ذكر نعمتهاى سه گانه مىگويد:" وَ لَقَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْهُمْ" پيامبرى از جنس آنها براى هدايتشان ماموريت پيدا كرد" «1».
در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .
بخشي از تفسير آيات 54 تا 57 سوره يوسف تفسير نمونه جلد 10 صفحات 9 تا 12
- اهميت مسائل اقتصادى و مديريت
گر چه ما هرگز موافق مكتبهاى يك بعدى كه همه چيز را در بعد اقتصادى خلاصه مىكنند و انسان و ابعاد وجود او را نشناختهاند نيستيم، ولى با اين حال اهميت ويژه مسائل اقتصادى را در سرنوشت اجتماعات هرگز نمىتوان از نظر دور داشت، آيات فوق نيز اشاره به همين حقيقت مىكند، چرا كه يوسف از ميان تمام پستها انگشت روى خزانه دارى گذاشت، زيرا مىدانست هر گاه به آن سر و سامان دهد قسمت عمده نابسامانيهاى كشور باستانى مصر، سامان خواهد يافت، و از طريق عدالت اقتصادى مىتواند سازمانهاى ديگر را كنترل كند.
در روايات اسلامى نيز اهميت فوق العادهاى به اين موضوع داده شده است از جمله در حديث معروف على ع يكى از دو پايه اصلى زندگى مادى و معنوى مردم (قوام الدين و الدنيا) مسائل اقتصادى قرار داده شده است، در حالى كه پايه ديگر علم و دانش و آگاهى شمرده شده است. گر چه مسلمين تا كنون اهميتى را كه اسلام به اين بخش از زندگى فردى و اجتماعى داده ناديده گرفتهاند، و به همين دليل از دشمنان خود در اين قسمت عقب ماندهاند، اما بيدارى و آگاهى روز افزونى كه در قشرهاى جامعه اسلامى ديده مىشود، اين اميد را به وجود مىآورد كه در آينده كار و فعاليتهاى اقتصادى را به عنوان يك عبادت بزرگ اسلامى تعقيب كنند و با نظام صحيح و حساب شده عقبماندگى خود را از دشمنان بىرحم اسلام از اين نظر جبران نمايند.
ضمنا تعبير يوسف كه مىگويد" إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ" دليل بر اهميت مديريت در كنار امانت است، و نشان مىدهد كه پاكى و امانت به تنهايى براى پذيرش يك پست حساس اجتماعى كافى نيست بلكه علاوه بر آن آگاهى و تخصص و مديريت نيز لازم است، چرا كه" عليم" را در كنار" حفيظ" قرار داده است.
و ما بسيار ديدهايم كه خطرهاى ناشى از عدم اطلاع و مديريت كمتر از خطرهاى ناشى از خيانت نيست بلكه گاهى از آن برتر و بيشتر است! با اين تعليمات روشن اسلامى نمىدانيم چرا بعضى مسلمانان به مساله مديريت و آگاهى هيچ اهميت نمىدهند و حد اكثر كشش فكر آنها در شرائط واگذارى پستها، همان مساله امانت و پاكى است با اينكه سيره پيامبر ص و على ع در دوران حكومتشان نشان مىدهد، آنها به مساله آگاهى و مديريت همانند امانت و درستكارى اهميت مىدادند.
- نظارت بر مصرف
در مسائل اقتصادى تنها موضوع" توليد بيشتر" مطرح نيست، گاهى" كنترل مصرف" از آن هم مهمتر است، و به همين دليل در دوران حكومت خود، سعى كرد، در آن هفت سال وفور نعمت، مصرف را به شدت كنترل كند تا بتواند قسمت مهمى از توليدات كشاورزى را براى سالهاى سختى كه در پيش بود، ذخيره نمايد. در حقيقت اين دو از هم جدا نمىتوانند باشند، توليد بيشتر هنگامى مفيد است كه نسبت به مصرف كنترل صحيحترى شود، و كنترل مصرف هنگامى مفيدتر خواهد بود كه با توليد بيشتر همراه باشد.
سياست اقتصادى يوسف ع در مصر نشان داد كه يك اقتصاد اصيل و پويا نمىتواند هميشه ناظر به زمان حال باشد، بلكه بايد" آينده" و حتى نسلهاى بعد را نيز در بر گيرد، و اين نهايت خودخواهى است كه ما تنها به فكر منافع امروز خويش باشيم و مثلا همه منابع موجود زمين را غارت كنيم و به هيچوجه به فكر آيندگان نباشيم كه آنها در چه شرائطى زندگى خواهند كرد، مگر برادران ما تنها همينها هستند كه امروز با ما زندگى مىكنند و آنها كه در آينده مىآيند برادر ما نيستند.
جالب اينكه از بعضى از روايات چنين استفاده مىشود كه يوسف براى پايان دادن به استثمار طبقاتى و فاصله ميان قشرهاى مردم مصر، از سالهاى قحطى استفاده كرد، به اين ترتيب كه در سالهاى فراوانى نعمت مواد غذايى از مردم خريد و در انبارهاى بزرگى كه براى اين كار تهيه كرده بود ذخيره كرد، و هنگامى كه اين سالها پايان يافت و سالهاى قحطى در پيش آمد، در سال اول مواد غذايى را به درهم و دينار فروخت و از اين طريق قسمت مهمى از پولها را جمع آورى كرد، در سال دوم در برابر زينتها و جواهرات (البته به استثناى آنها كه توانايى نداشتند) و در سال سوم در برابر چهارپايان، و در سال چهارم در برابر غلامان و كنيزان، و در سال پنجم در برابر خانهها، و در سال ششم در برابر مزارع، و آبها، و در سال هفتم در برابر خود مردم مصر، سپس تمام آنها را (به صورت عادلانهاى) به آنها بازگرداند، و گفت هدفم اين بود كه آنها را از بلا و نابسامانى رهايى بخشم «1».
در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .
بخشي از تفسير آيه 60 سوره توبه تفسير نمونه جلد 8 صفحات 10 تا 14
نقش زكات در اسلام
با توجه به اينكه اسلام به صورت يك مكتب صرفا اخلاقى، و يا فلسفى و اعتقادى، ظهور نكرد، بلكه به عنوان يك" آئين جامع" كه تمام نيازمنديهاى مادى و معنوى در آن پيشبينى شده، پا به عرصه ظهور گذاشت، و نيز با توجه به اينكه اسلام، از همان عصر پيامبر ص، با تاسيس حكومت همراه بود، و همچنين با توجه به اينكه اسلام توجه خاصى به حمايت از محرومان و مبارزه با فاصله طبقاتى دارد، روشن مىشود كه نقش بيت المال، و زكات كه يكى از منابع درآمد بيت المال است، از مهمترين نقشها است.
شك نيست كه هر جامعهاى داراى افرادى از كار افتاده، بيمار، يتيمان بىسرپرست، معلولين، و امثال آنها ميباشد كه بايد مورد حمايت قرار گيرند.
و نيز براى حفظ موجوديت خود در برابر هجوم دشمن، نياز به سربازان مجاهدى دارد كه هزينه آنها از طرف حكومت پرداخته مىشود، همچنين كارمندان حكومت اسلامى، دادرسان و قضات، و نيز وسائل تبليغاتى و مراكز دينى، هر كدام نيازمند به صرف هزينهاى است كه بدون يك پشتوانه مالى منظم، و مطمئن، سامان نمىپذيرد.
به همين دليل در اسلام مساله زكات كه در حقيقت يك نوع" ماليات بر- درآمد و توليد و" ماليات بر ثروت راكد" محسوب مىشود، از اهميت خاصى برخوردار است، تا آنجا كه در رديف مهمترين عبادات قرار گرفته، و در بسيارى از موارد با نماز همراه ذكر شده، و حتى شرط قبولى نماز شمرده شده است! حتى در روايات اسلامى مىخوانيم كه اگر حكومت اسلامى از شخص، يا اشخاصى، مطالبه زكات كند، و آنها در برابر حكومت، ايستادگى كنند و سرباز زنند، مرتد محسوب مىشوند، و در صورتى كه اندرزها در مورد آنها سود ندهد، توسل به نيروى نظامى، در مقابل آنها جايز است، داستان اصحاب رده (همان گروهى كه بعد از پيامبر ص سر از پرداخت زكات باز زدند و خليفه وقت به مبارزه با آنها برخاست و حتى على ع اين مبارزه را امضاء كرد و شخصا يكى از پرچمداران در ميدان جنگ بود) در تواريخ اسلام مشهور است.
در روايتى از امام صادق ع مىخوانيم:
من منع قيراطا من الزكاة فليس هو بمؤمن، و لا مسلم، و لا كرامة !:" كسى كه يك قيراط از زكات را نپردازد نه مؤمن است و نه مسلمان و ارزشى ندارد" «1».
جالب توجه اينكه از روايات استفاده ميشود كه" حدود" و" مقدار" زكات آن چنان دقيقا در اسلام تعيين شده، كه اگر همه مسلمانان زكات اموال خويش را بطور صحيح و كامل بپردازند، هيچ فردى فقير و محروم در سرتاسر كشور اسلامى باقى نخواهد ماند.
در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم
و لو ان الناس ادوا زكاة اموالهم ما بقى مسلم فقيرا محتاجا! ... و ان الناس ما افتقروا، و لا احتاجوا، و لا جاعوا، و لا عروا، الا بذنوب الاغنياء !:" اگر همه مردم زكات اموال خود را بپردازند مسلمانى فقير و نيازمند، باقى نخواهد ماند، و مردم فقير و محتاج و گرسنه و برهنه نمىشوند مگر به خاطر گناه ثروتمندان"! «2» و نيز از روايات استفاده مىشود كه اداى زكات باعث حفظ اصل مالكيت و تحكيم پايههاى آنست، بطورى كه اگر مردم اين اصل مهم اسلامى را فراموش كنند شكاف و فاصله ميان گروهها آن چنان مىشود كه اموال اغنياء نيز به خطر خواهد افتاد.
در حديثى از امام موسى بن جعفر ع مىخوانيم
حصنوا اموالكم بالزكاة :" اموال خود را بوسيله زكات حفظ كنيد". «1»
همين مضمون از پيامبر ص و امير مومنان على ع نيز در احاديث ديگر نقل شده است.
براى اطلاع بيشتر از اين احاديث به ابواب يك و سه و چهار و پنج از ابواب زكات از جلد ششم وسائل مراجعه فرمائيد.
آخرين نكتهاى كه توجه به آن لازم است اين است كه در آيه مورد بحث در مورد چهار گروه كلمه" لام" ذكر شده (إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ) و اين تعبير معمولا نشانه" ملكيت" است.
ولى در مورد چهار گروه ديگر كلمه" فى" آمده است (وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ) و اين تعبير معمولا براى بيان" مصرف" است «2».
در ميان مفسران در تفسير اين" اختلاف تعبير" گفتگو است، بعضى معتقدند كه گروه چهارگانه اول، مالك زكات، مىشوند، و گروه چهارگانه دوم، مالك، نخواهند شد، و تنها جايز است زكات در مورد آنان مصرف گردد.
بعضى ديگر معتقدند كه اين اختلاف تعبير اشاره به نكته ديگرى است و آن اينكه گروه چهارگانه دوم استحقاق بيشترى براى زكات دارند، زيرا كلمه" فى" براى بيان ظرفيت است، گويا اين گروه چهارگانه ظرف زكات مىباشند و زكات مظروف آنها است، در حالى كه گروههاى نخستين چنين نيستند.
ولى ما در اينجا احتمال ديگرى را انتخاب كردهايم و آن اينكه شش گروه" فقراء، مساكين، عاملين عليها، مؤلفة قلوبهم، غارمين، و ابن السبيل" كه بدون" فى" ذكر شدهاند يكسان مىباشند و عطف بر يكديگر و دو گروه ديگر كه" فى الرقاب" و" فى سبيل اللَّه" است و با كلمه" فى" بيان گرديده، وضع خاصى دارند، شايد اين تفاوت تعبير از اين نظر باشد كه گروههاى ششگانه مىتوانند مالك زكات شوند، و مىتوان زكات را به خود آنها پرداخت (حتى بدهكاران و كسانى كه از اداى دين خود ناتوانند، البته در صورتى كه اطمينان داشته باشيم آن را در مورد اداى دين خود مصرف مىكنند).
ولى دو گروه مالك زكات نمىشوند، و نمىتوان به آنها پرداخت، بلكه بايد در مورد آنها مصرف گردد، مثلا بردگان را بايد از طريق زكات خريد و آزاد كرد، روشن است كه آنها در اين صورت مالك زكات نمىشوند، و همچنين مواردى كه تحت عنوان" فى سبيل اللَّه" مندرج است، از قبيل هزينه جهاد، تهيه اسلحه و يا ساختن مسجد و مراكز دينى و مانند آنها هيچيك مالك زكات نيستند، بلكه مصرف آنند.
و به هر حال اين تفاوت در تعبير نشان مىدهد كه تا چه اندازه تعبيرات قرآن حساب شده است.
در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .
بخشي از تفسير آيات 219 تا 220 سوره بقره تفسير نمونه جلد 2 صفحات 127 تا 128
ضررهاى اقتصادى قمار:
در طول سال ميليونها بلكه ميلياردها از ثروت مردم جهان در اين راه از بين مىرود، گذشته از ساعات زيادى كه از نيروى انسانى در اين راه تلف مىشود، و حتى نشاط كار مداوم را در ساعات ديگر سلب مىكند، مثلا در گزارشها چنين آمده است: در شهر" مونت كارلو" كه يكى از مراكز معروف قمار در دنيا است، يك نفر در مدت 19 ساعت قمار بازى 4 ميليون تومان ثروت خود را از دست داد، وقتى درهاى قمارخانه بسته شد يك راست به جنگل رفت، و با يك گلوله مغز خويش را متلاشى كرد، و به زندگى خود خاتمه داد، گزارش دهنده اضافه مىكند، جنگلهاى" مونت كارلو" بارها شاهد خودكشى اين پاكبازها بوده است.
زيانهاى اجتماعى قمار:
بسيارى از قماربازان به علت اينكه گاهى برنده مىشوند و در يك ساعت ممكن است هزاران تومان سرمايه ديگران را به جيب خود بريزند، حاضر نمىشوند تن به كارهاى توليدى و اقتصادى بدهند، در نتيجه چرخهاى توليد و اقتصاد به همان نسبت لنگ مىشود، و درست اگر دقت كنيم مىبينيم كه، تمام قماربازان و عائله آنان سربار اجتماع هستند، و بدون اينكه كمترين سودى به اين اجتماع برسانند از دست رنج آنها استفاده مىكنند، و گاهى هم كه در بازى قمار باختند، براى جبران آن دست به سرقت مىزنند.
خلاصه زيانهاى ناشى از قمار به حدى است كه حتى بسيارى از كشورهاى غير مسلمان آن را قانونا ممنوع اعلام داشتهاند اگر چه عملا بطور وسيع آن را انجام مىدهند.
مثلا انگلستان در سال 1853، امريكا در سال 1855، شوروى در سال 1854 و آلمان در سال 1873 قمار را ممنوع اعلام نمودند.
در پايان اين بحث اشاره به اين موضوع جالب به نظر مىرسد، كه طبق آمارى كه بعضى از محققان تهيه كردهاند جيببرى 90 درصد، فساد اخلاق 10 درصد، ضرب و جرح 40 درصد، جرايم جنسى 15 درصد، طلاق 30 درصد و خودكشى 5 درصد، معلول قمار است.
اگر بخواهيم يك تعريف جامعى براى قمار تهيه كنيم، بايد بگوييم: قمار يعنى قربانى كردن مال و شرف براى بدست آوردن مال غير به خدعه و تزوير و احيانا به عنوان تفريح و نرسيدن به هيچكدام.
در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .
بخشي از تفسير آيات 275 تا 277 سوره بقره تفسير نمونه جلد 2 صفحه 368
به گوشهاى از منطق رباخواران اشاره كرده، مىفرمايد:" اين به خاطر آن است كه آنها گفتند: بيع هم مانند ربا است" و تفاوتى ميان اين دو نيست (ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبا). يعنى هر دو از انواع مبادله است كه با رضايت طرفين انجام مىشود.
ولى قرآن در پاسخ آنها مىگويد: چگونه اين دو ممكن است يكسان باشد" حال آنكه خداوند بيع را حلال كرده و ربا را حرام" (وَ أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَ حَرَّمَ الرِّبا).
مسلما اين تفاوت، دليل و فلسفهاى داشته كه خداوند حكيم، به خاطر آن چنين حكمى را صادر كرده است، قرآن در اين باره توضيح بيشترى نداده و شايد به خاطر وضوح آن بوده است، زيرا:
اولا- در خريد و فروش معمولى هر دو طرف به طور يكسان در معرض سود و زيان هستند، گاهى هر دو سود مىكنند و گاهى هر دو زيان، گاهى يكى سود و ديگرى زيان مىكند در حالى كه در" معاملات ربوى" رباخوار هيچگاه زيان نمىبيند و تمام زيانهاى احتمالى بر دوش طرف مقابل سنگينى خواهد كرد و به همين دليل است كه مؤسسات ربوى روز به روز وسيعتر و سرمايهدارتر مىشوند و در برابر تحليل رفتن طبقات ضعيف بر حجم ثروت آنها دائما افزوده مىشود.
ثانيا- در تجارت و خريد و فروش معمولى طرفين در مسير" توليد و مصرف" گام بر مىدارند در صورتى كه رباخوار هيچ عمل مثبتى در اين زمينه ندارد.
ثالثا- با شيوع رباخوارى سرمايهها در مسيرهاى ناسالم مىافتد و پايههاى اقتصاد كه اساس اجتماع است متزلزل مىگردد، در حالى كه تجارت صحيح موجب گردش سالم ثروت است.
رابعا- رباخوارى منشا دشمنيها و جنگهاى طبقاتى است، در حالى كه تجارت صحيح چنين نيست و هرگز جامعه را به زندگى طبقاتى و جنگهاى ناشى از آن سوق نمىدهد.
در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است .
بخشي از تفسير آيات 11 تا 12 سوره آل عمران تفسير نمونه جلد 3 صفحات 285 تا 286
ارث يك حق طبيعى است
نخست اينكه شايد بسيارى تصور كنند كه بهتر اين است كه به هنگام فوت كسى، اموال او جزء اموال عمومى گردد و در اختيار بيت المال قرار گيرد، ولى با دقت روشن ميشود كه اين كار كاملا دور از عدالت است، زيرا مسئله" وراثت" يك امر كاملا طبيعى و منطقى است، همان طور كه پدر و مادر قسمتى از صفات جسمى و روحى خود را طبق قانون وراثت طبيعى، به نسلهاى بعد منتقل مىكنند، چرا اموال آنها از اين قانون مستثنى باشد؟ و به نسل آينده منتقل نشود؟
به علاوه اموال مشروع هر كس نتيجه زحمات و كوششها و تلاشهاى اوست، و در حقيقت نيروهاى متراكم شده او را نشان ميدهد، و به همين جهت ما هر كس را مالك طبيعى دسترنج خود مىشناسيم، اين يك حكم فطرى است.
بنا بر اين به هنگام مرگ كه دست انسان از اموالش كوتاه ميگردد عادلانهترين راه اين است كه اين اموال به كسانى تعلق گيرد كه نزديكترين افراد به اوست، و در واقع هستى آن اشخاص ادامه هستى آن شخص محسوب ميشود.
روى همين جهت، بسيارى از مردم با اينكه سرمايه كافى براى زندگى خود تا پايان عمر دارند دست از تلاش و كوشش براى كار و توليد بيشتر، بر نمىدارند، و هدفشان تامين آينده فرزندانشان است، يعنى قانون ارث مىتواند تحرك و جنبش بيشترى به چرخهاى اقتصادى يك كشور بدهد، و اگر اموال هر كس بعد از مرگ او به كلى از او بريده شود و جزء اموال عمومى گردد، ممكن است قسمت مهمى از فعاليتهاى اقتصادى خاموش شود.
شاهد اين سخن جريانى است كه در فرانسه واقع شد: مىگويند: چندى قبل نمايندگان پارلمان فرانسه قانون ارث را الغاء كردند، و به جاى آن تصويب نمودند كه آنچه از كسى باقى ميماند به عنوان اموال عمومى ضبط گردد و به مصارف عموم برسد، بطورى كه هيچ يك از بستگان شخص سهمى نداشته باشند، ولى با گذشت مدتى اثرات نامطلوب اقتصادى اين قانون آشكار گرديد، و مشاهده شد كه در وضع صادرات و واردات كشور اثر عميقى گذارده و از تلاش اقتصادى به مقدار زيادى كاسته شده، اين موضوع مقامات اقتصادى را دچار نگرانى كرد و عامل اصلى آن را همان" الغاى قانون ارث" دانستند و ناچار در آن تجديد نظر كردند.
بنا بر اين نميتوان انكار كرد كه قانون ارث علاوه بر اينكه يك امر طبيعى و فطرى است در گسترش تلاشهاى اقتصادى نيز اثر عميق دارد.
*** در اين بخش و بخش هاي آينده به مباحث اقتصادي ( توليد، كار و سرمايه ) از منظر قرآن كريم مي پردازم كه اين مطالب توسط خودم به وسيله تحقيق و مطالعه در تفاسير گردآوري شده است . ***
بخشي از تفسير آيات 79 تا 82 سوره قصص تفسير نمونه جلد 16 صفحات 174 تا 176
موضع اسلام در برابر مساله ثروت
نبايد از آنچه گفتيم اين چنين استنباط شود كه اسلام در برابر مال و ثروت موضع منفى دارد و با آن مخالف است، نبايد تصور كرد كه اسلام، فقر را مىپسندد و دعوت به فقر مىكند و آن را وسيله كمالات معنوى مىداند.
بلكه به عكس اسلام به عنوان يك وسيله مؤثر و كارساز روى آن تكيه مىكند در آيه 180 سوره بقره از" مال" تعبير به" خير" شده است.
و در حديثى از امام باقر ع مىخوانيم: نعم العون الدنيا على طلب الآخرة: " دنيا كمك خوبى است براى رسيدن به آخرت" .
بلكه آيات مورد بحث كه شديدترين مذمت را از قارون ثروتمند مغرور مىكند شاهد گويايى بر اين موضوع است، منتها اسلام ثروتى را مىپسندد كه بوسيله آن" ابتغاء دار آخرت" و طلب سراى ديگر شود، چنان كه دانشمندان بنى اسرائيل به قارون گفتند: وَ ابْتَغِ فِيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الآخرة.
اسلام ثروتى را مىپسندد كه در آن" أَحْسِنْ كَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ" و نيكى به همگان باشد.
اسلام ثروتى را مدح مىكند كه در آن لا تَنْسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيا تحقق يابد بالآخره اسلام ثروتى را خواهان است كه مايه فساد در زمين و فراموش كردن ارزشهاى انسانى و گرفتار شدن در مسابقه جنونآميز" تكاثر" نگردد، و انسان را به" خود برتربينى" و" تحقير ديگران" و حتى رويارويى با پيامبر خدا نكشاند.
وسيلهاى باشد براى استفاده همگان، براى پر كردن خلاهاى موجود اقتصادى، براى مرهم نهادن بر زخمهاى جانكاه محرومان، و براى رسيدن به نيازها و مشكلات مستضعفان.
علاقه به چنين ثروتى با چنين هدفهاى مقدسى علاقه به دنيا نيست، علاقه به آخرت است، چنان كه در حديثى مىخوانيم يكى از ياران امام صادق ع خدمتش آمد و شكايت كرد كه ما دنبال دنيا هستيم و به آن علاقمنديم (از اين مىترسيم كه دنياپرست باشيم).
امام (كه پاكى و تقواى آن مرد را مىدانست) فرمود: با اين ثروت دنيا چه مىخواهى انجام دهى؟ در پاسخ عرض كرد: هزينه خود و خانوادهام را تهيه كنم، و به خويشاوندانم كمك نمايم، در راه خدا انفاق كنم، و حج و عمره بجا آورم امام فرمود: ليس هذا طلب الدنيا هذا طلب الآخرة:" اين، دنياطلبى نيست اين طلب آخرت است" «1».
و از اينجا فاسد بودن عقيده دو گروه: گروهى از مسلمان نماهاى بيخبر از تعليمات اسلام كه اسلام را حامى مستكبران معرفى مىكنند و گروهى از دشمنان مغرض كه مىخواهند چهره اسلام را دگرگون نشان داده و آن را ضد ثروت و طرفدار فقر نشان دهند، روشن مىشود.
اصولا يك ملت فقير، نمىتواند آزاد و سربلند زندگى كند.
فقر وسيله وابستگى است.
فقر مايه روسياهى در دنيا و آخرت است.
و فقر انسان را به گناه و آلودگى دعوت مىكند.
همانگونه كه در حديثى از امام صادق ع مىخوانيم: غنى يحجزك عن الظلم خير من فقر يحملك على الاثم: " بىنيازى كه تو را از تجاوز به حق ديگران باز دارد از فقرى كه تو را وادار به گناه كند بهتر است" .
جوامع اسلامى بايد بكوشند هر چه بيشتر، غنى و بىنياز گردند، به مرحله خودكفايى برسند و روى پاى خود بايستند و شرف و عزت و استقلال خود را بر اثر فقر، فداى وابستگى به ديگران نكنند و بدانند خط اصيل اسلام اين است.
احاديث اقتصادي : پرهيز از امتياز دادن ها و سو استفاده هاي مالي
مسئولان و كارگزاران هر حكومت ، خواص و نزديكاني دارند كه برخي از آنها چشم به استفاده از امكانات و بهره جويي و لذت بردن از اموال را دارند كه مي توانند در اقتصاد سالم كشور اختلال ايجاد كنند.
امام علي عليه السلام به كارگزاران خود اكيدا توصيه مي كند كه از چنين عناصر خطرناكي بپرهيزند.
آنجا كه مي نويسد:
ثم ان للوالي خاصه وبطانه، فيهم استيثار وتطاول، وقله انصاف في معامله، فاحسم ماده اءوليك بقطع اءسباب تلك الاْحْوال.
ولا تقطعن لاحد من حاشيتك وحامتك قطيعه، ولا يطمعن منك في اعتقاد عقده، تضر بمن يليها من الناس، في شرب اءو عمل مشترك، يحملون موونته علي غيرهم ، فيكون مهناء ذلك لهم دونك، وعيبه عليك في الدنيا والاْخره.
واءلزم الحق من لزمه من القريب والبعيد، وكن في ذلك صابرا محتسبا، واقعا ذلك من قرابتك وخاصتك حيث وقع، وابتغ عاقبته بما يثقل عليك منه، فان مغبه ذلك محموده.( 8)
(همانا زمامداران را خواص و نزديكاني است كه خود خواه وچپاولگرند، و در معاملات انصاف ندارند، ريشه ستمكاريشان را با بريدن اسباب آن بخشكان ، و به هيچكدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن ، و بگونه اي با آنان رفتار كن كه قرار دادي به سودشان منعقد نگردد كه به مردم زيان رساند، مانند آبياري مزارع ، يا زراعت مشترك ، كه هزينه هاي آن را بر ديگران تحميل كنند، در آن صورت سودش براي آنان ، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو است .
حق را مال هر كس كه باشد، نزديك يا دور بپرداز، و در اين كار شكيبا باش ، و اين شكيبايي را به حساب خدا بگذار، گر چه اجراي حق مشكلاتي براي نزديكانت فراهم آورد، تحمل سنگيني آن را به ياد قيامت برخود هموار ساز.)
منبع: سايت قائميه
احاديث اقتصادي : رشد اقتصاد براي عمران و آباداني
يكي ديگر از اصول كلي در برنامه ريزي اقتصادي امام علي عليه السلام توجه به آباداني كشور و رونق دادن به كسب و تجارت است ، چنان كه خطاب به مالك اشتر مي نويسد:
وليكن نظرك في عماره الاْرْض اءبْلغ منْ نظرك في اسْتْجلاب اْلخراج، لان ذلك لا يدْرك الا بالْعماره؛ ومنْ طلب الخراج بغير عماره اءخرب البلاد، واءهلك العباد، ولم يستقم اءمره الا قليلا.
فان شكوا ثقلا اءو عله، اءو انقطاع شرب اءو باله، اءو احاله اءرض اغتمرها غرق، اءو اءجحف بها عطش، خففت عنهم بما ترجو اءن يصلح به اءمرهم ؛
ولا يثقلن عليك شي ء خففت به الموونه عنهم ، فانه ذخر يعودون به عليك في عماره بلادك، وتزيين ولايتك، مع استجلابك حسن ثنايهم ، وتبجحك باستفاضه العدل فيهم ، معتمدا فضل قوتهم ، بما ذخرت عندهم من اجمامك لهم ، والثقه منهم بما عودتهم من عدلك عليهم ورفقك بهم ، فربما حدث من الاْمور ما اذا عولْت فيه عليْهمْ منْ بعْد احتملوه طيبه اءنفسهم به؛ فان العمران محتمل ما حملته.
وانما يو تي خراب الاْرْض منْ اعْواز اءهْلها، وانما يعْوز اءهْلها لا شْراف اءنْفس الْولاه علي الْجمْع، وسوء ظنهمْ بالْبقاء، وقله انتفاعهم بالعبر.( 7)
(بايد تلاش تو در آباداني زمين بيشتر از جمع آوري خراج باشد كه خراج جز با آباداني فراهم نمي گردد، و آن كس كه بخواهد خراج را بدون آباداني مزارع به دست آورد، شهرها را خراب ، و بندگان خدا را نابود، و حكومتش جز اندك مدتي دوام نياورد.
پس اگر مردم شكايت كردند، از سنگيني ماليات ، يا آفت زدگي ، يا خشك شدن آب چشمه ها، يا كمي باران ، يا خراب شدن زمين در سيلاب ها، يا خشكسالي ، در گرفتن ماليات به ميزاني تخفيف ده تا امورشان سامان گيرد، و هرگز تخفيف دادن در خراج تو را نگران نسازد زيرا آن ، اندوخته اي است كه در آباداني شهرهاي تو، و آراستن ولايتهاي تو نقش دارد، و رعيت تو را مي ستايند، و تو از گسترش عدالت ميان مردم خشنود خواهي شد، و به افزايش قوت آنان تكيه خواهي كرد، بدانچه در نزدشان اندوختي و به آنان بخشيدي ، و با گسترش عدالت در بين مردم ، و مهرباني با رعيت ، به آنان اطمينان خواهي داشت ، آنگاه اگر در آينده كاري پيش آيد و به عهده شان بگذاري ، با شادماني خواهند پذيرفت ، زيرا عمران و آبادي قدرت تحمل مردم را زياد مي كند.
همانا ويراني زمين به جهت تنگدستي كشاورزان است ، و تنگدستي كشاورزان ، به جهت غارت اموال از طرف زمامداراني است كه به آينده حكومتشان اعتماد ندارند، و از تاريخ گذشتگان عبرت نمي گيرند.)
منبع : سايت قائميه
احاديث اقتصادي : اقتصاد هدفدار
امام علي عليه السلام در قسمتي از نامه 53 به مالك اشتر مي نويسد:
و اعلم اءن الرعيه طبقات لا يصلح بعضها الا ببعض، ولا غني ببعضها عن بعض: فمنها جنود الله، ومنها كتاب العامه والخاصه، ومنها قضاه العدل، ومنها عمال الاْنْصاف والرفْق،ومنها اءهل الجزيه والخراج من اءهل الذمه ومسلمه الناس،ومنها التجار واءهل الصناعات ومنها الطبقه السفلي من ذوي الحاجه والمسكنه، وكل قد سمي الله له سهمه، ووضع علي حده فريضه في كتابه اءو سنه نبيه صلي الله عليه و آله عهدا منه عندنا محفوظا.
(اي مالك بدان ! مردم از گروههاي گوناگوني مي باشند كه اصلاح هر يك جز با ديگري امكان ندارد، و هيچ يك از گروهها از گروه ديگر بي نياز نيست .از آن قشرها، لشگريان خدا، و نويسندگان عمومي و خصوصي ، قضات دادگستر، كارگزاران عدل و نظم اجتماعي ، جزيه دهندگان ، پرداخت كنندگان ماليات ، تجار و بازرگانان ، صاحبان صنعت و پيشه وران ، و طبقه پايين جامعه از نيازمندان و مستمندان مي باشند، كه براي هريك خداوند سهمي مقرر داشته ، و مقدار واجب آن را در قرآن يا سنت پيامبر صلي الله عليه و آله تعيين كرده كه پيماني از طرف خداست و نگهداري آن بر ما لازم است .)
منبع : سايت قائميه
اصول توسعه از ديدگان امام خميني:
قبل از ورود به اين مبحث يادآوري چند نكته علاوه بر آنچه درباره يكپارچگي نظريات امام و لزوم منظور داشتن آن به عنوان كليتي غير قابل تجزيه و انفكاك در پايان بخش قبل ذكر شد - ضروري است.
اول - امام خميني كلمه توسعه را در پيامها و بيانات خود بكار نبرده اند، اگر هم باشد بسيار نادر است. آن حضرت بيشتر از عباراتي نظير "بازسازي"، "نوسازي"، " تعمير"، "بناكردن"، "ساختن"، "آباد كردن" استفاده كرده اند.
دوم - در نظر امام بازسازي و آباد كردن كشور بدون احياء فرهنگ اصيل اسلامي، زدودن آثار طاغوت از جامعه و ترقي در ساير زمينه ها مانند عدالت اجتماعي، آموزش و پرورش، خودسازي، تقوا و. . . ميسر نيست. همانطور كه اشاره شد توسعه از نظر معظم له امري فراگير و همه جانبه است و تمامي عرصه هاي حيات آدمي را در بر مي گيرد كه اين معني خيلي وسيعتر و عميق تر از مفهوم توسعه در ادبيات كارشناسان فن است. آنان عليرغم اينكه در دهه هاي اخير توسعه را علاوه بر مفهوم اقتصادي شامل ساير عرصه ها مانند سياست، آموزش، و غيره مي دانند، لاكن هرگز هيچكدام به خودسازي و ارتباط با خداوند متعال و لحاظ كردن توسعه به عنوان يك تكليف شرعي نمي پردازند. در آراء حضرت امام تمامي اين مفاهيم منظور شده است.
بنابراين در آراء ايشان امر توسعه داراي مقدماتي لازم و منظور داشتن شرايط و اقداماتي همگام و توام با مديريت توسعه ضروري و اجتناب ناپذير است.
سوم - تقسيم بندي اصول توسعه و لواحق آن كه در اين مقاله بيان مي شود از پيامها و بيانات حضرت امام در زمانهاي مختلف و بصورتي كلي استخراج شده است، طبعا مي تواند به صورتهاي گوناگوني طبقه بندي و بررسي شود. لاكن در هر صورت اين تقسيم بندي ها به منظور درك بهتر انديشه معظم له بوده است و همواره امكان طبقه بندي و درك عميق تر نظريات چنان شخصيتي وجود دارد.
با توجه به نكات مزبور محورهاي توسعه از ديدگاه حضرت امام در 5 اصل معرفي مي شود
1. معنويت
2. استقلال (فكري و عملي)
3. مردمي بودن يا اتحاد همه مردم در امر توسعه
4. عدالت
5. تغيير وضع محرومين و مستضعفين.
سعي مي شود حتي الامكان نمونه هايي از كلام امام بدون تو ضيح زايد نقل شود. تا تصويري روشن از نظريات ايشان در موارد مذكور بدست داده باشيم:
1- معنويت:
از ديدگاه حضرت امام معنويت، اساس هر حركت و تحرك بشري است و بدون اعتقاد و ايمان، اعمال بشر اساسا ناقص و ابتر خواهد بود.
"اگر ايمان وارد قلب شود، كارها اصلاح مي شود".
"اگر جنبه ايمان مردم تقويت شد، همه امور براحتي انجام مي شود. "
"ارزشهاي معنوي ارزشهاي هميشگي است".
"من نمي توانم باور كنم كه كسي مبادي معنوي نداشته باشد و براي مردم كوشش كند. "
"همه بدبختي ها از ضعف ايمان و سستي يقين است"
"اگر ايمان به خدا و عمل براي خدا در فعاليتهاي اجتماعي و سياسي و اقتصادي و ساير شوون زندگي بشر وارد شود، پيچيده ترين مشكلات امروزي جهان به آساني حل مي شود. "
جنبه هاي عمده اين معنويت براي سازندگي و توسعه از قرار ذيل است:
الف: اتكال به خداوند
"با اتكال به خداوند عظيم است كه مي توانيم آشفتگي هاي اين مملكت را و خرابيهاي اين مملكت را بازسازي كنيم. "
ب: حفظ ارزشها:
"مسايل اقتصادي و مادي اگر لحظه اي مسئولين را از وظيفه اي كه بر عهده دارند منصرف كند خطري بزرگ و خيانتي سهمگين است. "
"آن روزي كه مجلسيان، خوي كاخ نشيني پيدا كنند. . . و از اين خوي ارزنده كوخ نشيني بيرون بروند. آن روزي است كه ما براي كشورمان بايد فاتحه بخوانيم. "
"بايد دولت جمهوري اسلامي تمامي سعي و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم بنمايد، ولي اين بدان معنا نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهاني اسلام است منصرف كند. "
ج: خودسازي:
"ما بايد در هر قدمي كه براي پيروزي پيش مي رويم، هر قدمي كه براي ساختن كشورمان پيش مي رويم، چند قدمي براي ساختن خودمان، براي پيروزي بر نفس خودمان، براي پيروزي بر شيطان باطني خودمان قدم برداريم. "
د: قيام براي خدا و رضاي او
"بدون هيچ اغراض شخصيه قيام كنيم و اين كشور را از سر، و از نو بسازيم. "
ه: تكليف شرعي:
از نظر حضرت امام توسعه كشور يك تكليف الهي، يك واجب الهي است و براي انجام آن با عزم و اراده تمام بايد مشغول كار شد.
"مهم اين است كه انسان در آن وقتي كه وقت كار است تكليفش را بداند. شما مي دانيد كه اين مملكت احتياج به كار دارد، احتياج به بازسازي دارد. "
2- استقلال و آزادي:
حضرت امام به استقلال و بخصوص استقلال فكري و فرهنگي بسيار بها مي دهند. " بزرگترين فاجعه براي ملت ما اين وابستگي فكري است كه گمان مي كنند همه چيز از غرب[است] و ما در همه ابعاد فقير هستيم. "
"اين وابستگي فكري، وابستگي عقلي، وابستگي مغزي به خارج منشا اكثر بدبختي هاي ملتها و ملت ماست. "
"اگر ما از وابستگي فكري بيرون بيائيم همه وابستگي ها تمام مي شود. "
"ما مي خواهيم زندگي فقيرانه داشته باشيم ولي آزاد و مستقل باشيم. "
"آزادي يك نعمت بزرگ الهي است".
"ما مصائب را به خاطر رسيدن ملتمان به آزادي و استقلال تحمل خواهيم كرد. "
"ما ارزش حيات را به آزادي و استقلال مي دانيم. "
"قانون اسلام مسبب آزاديها و دموكراسي حقيقي است، و استقلال كشورها را نيز تامين مي كند. "
از نظر حضرت امام آزادي واقعي در اسلام است و آزادي غربي كه موجب تباهي است، نه تنها آزادي نيست بلكه نوعي ديگر از وابستگي است.
"آزادي به شكل غربي آن، كه موجب تباهي جوانان و دختران و پسران مي شود، از نظر اسلام و عقل محكوم است. "
"انحطاط و سقوط بشر، به علت سلب آزادي او و تسليم در برابر ساير انسانهاست".
محورهاي اصلي استقلال و آزادي كه در كلام حضرت امام بر آنها تاكيد شده است از اين قرار است:
الف: خودباوري (هويت و فرهنگ)
"آن چيزي كه ملتها را مي سازد فرهنگ صحيح است"
"اگر فرهنگ درست بشود يك مملكت اصلاح مي شود"
"اساسا فرهنگ هر جامعه هويت و موجوديت آن جامعه را تشكيل مي دهد، و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعدهاي اقتصادي، سياسي، صنعتي و نظامي قدرتمند و قوي باشد ولي پوچ و پوك و ميان تهي است. "
"اتكال به نفس بعد از اعتماد به خداوند منشا خيرات است. "
"عمده اين است كه ما باور كنيم كه خودمان مي توانيم".
"ما بايد اين را بفهميم كه همه چيز هستيم و از هيچكس كم نداريم".
"ژاپن همين معنا را مبتلا بود و بعد بيدار شد و اراده كرد و شد يك مملكت صنعتي كه الان صنعت او مقابله مي كند با آمريكا"
"هندوستان بيدار شد، با اينكه از همين نژادهايي بودند كه غير غربي بودند".
"ما روي پاي خود مي ايستيم و مطمئنا پيروزيم".
ب: قناعت:
"مردم بر سر دوراهي عزت و ذلت قرار داشته و بايد تصميم بگيرد، يا رفاه و مصرف گرايي و يا تحمل سختي و استقلال".
"از ورود كالاهاي مصرف ساز و خانه برانداز جلوگيري نماييد و مردم به آنچه دارند بسازند تا خود همه چيز بسازند"
"خود را به ساده زيستن عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد. "
"با زندگي اشرافي و مصرفي نمي توان ارزشهاي انساني - اسلامي را حفظ كرد".
يكي از ويژگيهاي بسيار مهم و شاخص حضرت امام اعتقاد و التزام عملي به تمام مطالبي بود كه مي فرمودند. كما اينكه، درباره ساده زيستي و قناعت ايشان خانواده و نزديكان معظم له خاطرات بسياري نقل كرده اند از جمله اينكه حضرت امام هرگز باقي مانده آب ليواني را كه نوشيده بودند دور نمي ريختند بلكه كاغذ تميزي روي آن قرار مي دادند و در دفعات بعد از آن استفاده مي كردند.
بد نيست در اينجا با توجه به اشاره اي كه حضرت امام در يكي از فرمايشات خود به ژاپن داشتند از روش ژاپني "موتاي ناي" يا "روح قناعت ژاپني" نام ببريم. دولتي كه با اتحاد و قناعت آنچنان تلاش و كار كردند تا به پايه امروز رسيدند ژاپن در شمار مهمترين توليد كنندگان كاغذ است حال آنكه مانند روسيه و كانادا منابع جنگلي وسيع ندارد. عمده توليد كاغذ آنها از بازيافتي هاست. در ژاپن تكه كاغذي دور انداخته نمي شود. براي صرفه جويي در انرژي - با توجه به كمبود انرژي در ژاپن - بجاي استفاده از وسايل گرم كننده لباس بيشتري مي پوشند و شبها دستگاههاي گرم كننده را خاموش مي كنند و بحاي آن از روانداز مناسب استفاده مي نمايند. چندي قبل در ژاپن به دنبال اختراعي بودند كه از كيسه هاي مخصوص كوچكي - بدون نياز به حرارت مركزي و نظاير آن - براي گرم كردن بدن استفاده كنند.
اسراف از جمله مسائلي است كه در اسلام، شديدا نهي شده است. در عين اينكه استفاده از مواهب دنيوي حلال منعي ندارد لاكن اسراف ضد ارزشي و شيطاني است: "ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين".
البته در كشور ما يكي از راههاي مبارزه با اسراف - و در واقع ساده ترين آنها - گران كردن اجناس مورد مصرف است. كمتر شاهد بوده ايم كه تفكيكي ميان انواع كالا و اجناس بعمل آيد يا در كنار گران كردن آموزشهاي لازم و تلاشهاي تحقيقي براي رفع معضل كمبودها تدارك شود. آقاي مهندس موسوي، آخرين نخست وزير كشور ايران طي خاطراتي كه از فوت امام نقل كرده اند - به توجه و دقت امام خميني نسبت به اين مسايل اشاره مي كنند و اظهار مي دارند آن حضرت با گران كردن اجناس بويژه كالاهايي كه مورد مصرف افراد كم درآمد جامعه بود بشدت مخالفت مي كردند. ايشان مي گويند يكبار كه خدمت امام رسيديم و توضيح داديم كه به دلايل وضع كشور و مسايل اقتصادي بايد نان را اندكي گران كنيم، ايشان مخالفت كردند و نظرشان اين بود كه نان مصرف اصلي فقراست و نبايد گران شود. ما توضيح داديم كه درست است فقرا قدري مشكلتر مي توانند نان بدست بياورند ولي در عوض اغنيا نيز كمتر اصراف مي كنند و لااقل بدون سوبسيد پول نان خود را مي پردازند. آنگاه حضرت امام جمله بسيار زيبايي فرمودند كه عمق و لطافت آن شگفت انگيز است و جمله ايشان كار را تمام كرد. ايشان فرمودند: "اشكال ندارد، اغنيا نيز مهمان سفره فقرا باشند. "
ج: خودكفايي:
"در روايات اسلامي به كار و فعاليت در جهت بي نيازي از ديگران ارزش بسيار داده شد تحمل و زحمت و رنج براي رسيدن به غنا و بي نيازي عبادت به شمار آمده است.
امام باقر (ع) در هواي بسيار گرم نامناسب در مزرعه خويش به كار مشغول بود. و در پاسخ معترض كه كاركردن در سن پيري را بر آن حضرت خرده مي گيرد و قصد موعظه آن حضرت را دارد، مي فرمايد: من به قصد بي نيازي از تو و مردم كار مي كنم و اين عبادت است و اگر در اين حالت بميرم در حال طاعت خداوند از دنيا رفته ام".
امام خميني اعتقاد دارند: "اگر يك مملكت بخواهد مستقل باشد، اول شرط اين است كه احتياج نداشته باشد به غير".
و "شما بايد به فكر اين باشيد كه همه چيزتان را خودتان درست كنيد".
امام خميني براي خودكفايي بر كشت و زرع نيز تاكيد بخصوص دارند: "الان مي دانيد كه ما محتاج به خارجيم راجع به مواد غذايي، بايد خودمان اين را جبران بكنيم، و اين به همت كشاوزران ماست".
و "ايران مملكتي است كه كشاورزي او بايد كشاورزي غني باشد".
د: نياز به تكنولوژي:
با توجه به عقب ماندگي ديرپاي كشور از لحاظ فن آوري وصنعت نسبت به جهان امروز نياز به خارج امري بديهي مي نمايد. در اين شرايط چه بايد كرد؟ چه چيزي و چگونه بايد از خارج وارد شود يا مورد اقتباس قرار گيرد؟ حضرت امام در اين باره مي فرمايند: "احتياج ما پس از اين همه عقب ماندگي مصنوعي به صنعتهاي بزرگ كشورهاي خارجي حقيقتي است انكا رناپذير. ولي اين به آن معني نيست كه ما بايد در علوم پيشرفته به يكي از دو قطب وابسته شويم".
"در برنامه صنعتي كردن مملكت هرگز چون امروز سراغ مونتاژ نمي رويم. ما در ايران صنايع مادر ايجاد خواهيم كرد و نوسازي را به بهترين وجه انجام خواهيم داد. "
ملاحظه مي شود كه نظر ايشان "صنعتهاي بزرگ" و"صنايع مادر" است، نه هر صنعتي و هر وارداتي.
"ما نيازهاي تكنولوژي خود را از هر منبعي كه مفيدتر براي كشورمان باشد تامين خواهيم كرد. "
اين "مفيدتر براي كشور" جاي تامل دارد. البته مي توان با توجه به مجموع نظريات امام به آساني فهميد كه "مفيدتر براي كشور" كدام منبع است و از كدام كشورها مي توان ياري گرفت.
ه: هوشياري در اجراي برنامه ها:
نوسازي كشور با توجه به الگوهاي تحميلي - تبليغي غربي و اوضاع و شرايط كنوني جهان، كار ساده اي نيست. بسا كه بعد از اجراي برنامه هاي طولاني تازه متوجه شويم كه در تار و پود دام الگوهاي توسعه غرب گير افتاده ايم. آن مرد الهي اين روشن بيني هاي شگفت را داشت كه انتهاي مسيرهاي بظاهر درست لاكن در باطن انحرافي را ببيند. "بايد دو چشم ديگر هم قرض كنيم و به اطراف خودمان و ملكت خودمان نگاه كنيم تا با دست خود ما دوباره به ما تحميل نكنند".
"بايد خودمان را نگه داريم. اگر اين نشود و بعدا باز همان مسايل كم كم، با تدريج ، حوصله آنها زياد است - با تدريج همين مسايل سابق بر ما تحميل مي شود. "
دشمن بيدار و پر حوصله است. كاري جز سلطه گري در عالم ندارد. او دنبال منافع خويش است. تمامي تاريخ معاصر شاهد اين مدعاست كه غرب بويژه آمريكا در پي تسلط بر جهان است و باكي از نابودي هيچ كشور و هيچ مردمي ندارد. "مي خواهند شما را مايوس كنند آنهايي كه منافع خودشان را از دست دادند يا در خطر مي بينند مي خواهند شما را مايوس كنند. مي خواهند شما را از قدرت خودتان مايوس كنند تا سست شويد و آنها به مقاصد خودشان برسند. "
بد نيست نگاهي به يكي از شاخصه هاي توسعه دربرنامه اول بياندازيم طبق برنامه اول توسعه مي بايستي صنايع مصرفي 2/4 درصد رشد داشته باشد كه معادل 28 درصد رشد كرد و صنايع سرمايه اي مي بايد به رشد 24 درصد مقرر شده و تصويب شده برسد، كه رشد آن 9/5 درصد بود. معلوم است كه صاحبان سرمايه به سودهاي كلان حتي تا صددرصد هم راضي نيستند و دنبال صنايع مصرفي مي روند كه سودش گاه تا 200 درصد هم مي رسد. در حالي كه عرصه توليد سرمايه اي سودي معادل 5 تا 10 درصد بيشتر ندارد.
3- اتحاد همه نيروها براي سازندگي (ملت و دولت) :
يكي از رازهاي پيروزي انقلاب اسلامي اتحاد همه نيروها عليه نظام وابسته پهلوي بود. در واقع يكي از رازهاي رهبري امام خميني ايجاد روحيه اتحاد بين همه نيروها بود. امام خميني تنها رهبري است كه در قرن معاصر موفق شده است همه مردم كشور - الا بعضي افراد وابسته به رژيم پهلوي - را زير بالهاي خدايي "واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا" (108) جمع آورد. بدون اين اساس محكم موفقيت امكاني ندارد. "بر همه اقشار ملت ، در هر مقامي كه هستيم واجب است - واجب الهي است - كه با هم پيوسته باشيم و با هم يكدست و يكدل و يك جهت براي ساختن اين ايران خراب".
"همه با همت والا براي خدا و براي رضاي ولي امر سلام الله عليه، همه با هم ست برادري داده و اين كشوري كه خرابه شده و به دست ما دادند خودمان تعمير كنيم. "
"با اتكال به خدا و با وحدت كلمه و همت فرزندان اين آب و خاك همه با هم به بازسازي كشور مي پردازيم. "
"ما بايد از سر، يك مملكتي را از سر بسازيم و اين، نه دولت همچو كاري مي تواند بكند و نه بعض اقشار ملت، بايد همه با هم دست به هم بدهند. "
"براي ساختن ايران هم همه ملت بايد شركت كنند، كشاورز در حد كشاورزي، زارع در حد زارع بودن، اهل صنعت در حد صانع بودن وهمه اقشار ملت از دوست و غير دوست گرفته، اينها با هم همكاري بكنند و برادرانه دست به هم بدهند و اين خرابه اي كه براي ما گذاشتند، از سر بسازند و آبادش كنند. "
چگونه همه ملت مي توانند متحد باشند، آيا مي شود مردم با زمينخواران و ساختمان خواران و ثروت اندوزان و تجارت پيشه گان طماع كه هر روز حريص تر و گنده تر مي شوند متحد شوند؟
4: عدالت:
عدالت از نظر امام خميني يكي از پايه هاي اساسي بناي توسعه است.
"خروح از اعتدال و عدالت الهي و صراط مستقيم، انحراف است و اجتناب از آن وظيفه اي الهي".
"عدالت را اجرا كنيد، عدالت را براي ديگران نخواهيد[براي] خودتان هم بخواهيد. "
عدالت در اسلام آنچنان اهميت دارد كه قرآن كريم قسط و عدل را هدف ارسال رسل و كتابهاي الهي معرفي مي كند. "لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنامعهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط"
لذا توسعه اي كه عدالت اجتماعي را مختل كند از نظر امام مردود است.
اهميت عدالت از نظر امام چنين است "من اميدوارم به فوز احدي الحسينين نايل شوم. يا پيشرفت مقصود در اقامه عدل و حق يا شهادت در راه آن كه راه حق است. "
5: محرومين و مستضعفين:
از نظر حضرت امام هدف اصلي توسعه بعد از حفظ اسلام و كشور اسلامي محرومين و مستضعفين هستند و اين يكي از بزرگترين تفاوتهاي الگوي توسعه از نظر امام با الگوي توسعه ملي كشورهاي ديگر است. "طريق اسلامي اين است كه مستضعفين را حمايت كنند. "
"گمان نمي كنم عبادتي بالاتر از خدمت به محرومين وجود داشته باشد. "
"به همه در كوشش براي رفاه طبقات محروم وصيت مي كنم كه خير دنيا و آخرت شماها رسيدگي به حال محرومان جامعه است".
"ما آن روزي عيد داريم كه مستمندان ما، مستضعفان ما به زندگي صحيح رفاهي و به تربيت صحيح اسلامي - انساني برسند. "
"اسلام براي مستضعفين آمده و اول نظرش به آنهاست. "
"خدا نياورد آن روزي كه سياست ما و سياست مسئولين كشور ما، پشت كرن به دفاع از محرومين و رو آوردن به حمايت از سرمايه دارها گردد. "
حضرت امام مكررا با خوي كاخ نشين مخالفت كرده اند و هدف توسعه را وصول به رضاي الهي ا ز طريق خدمت به محرومين و مستضعفين مي دانند.
"بيايد به علم بپيونديد، بيايد تمام قلبها و تمام قدمها و تمام گفتار ما براي منافع اين قشر مستضعف باشد. نگذاريد خون شهيدان هدر برود. نگذاريد اين زاغه نشينان ما باز ادامه بدهند به زاغه نشيني. نگذاريد ابر قدرتها باز به طمع بلعيدن ما بيفتند. "
منبع: حوزه
توليد از نظر مباني تئوريك آكادميك، مكاتب فلسفي و همچنين ديدگاه هاي اديان گوناگون، به ويژه اسلام، به معناي عمران، آباداني، تلاش و كوشش مطرح مي شود و در عين حال تلاشي است براي استفاده از فرصت ها، شكوفايي استعدادها و تأمين نيازهاي اساسي انسان در طول تاريخ.
در يك تعريف مبسوط تر، مي توان توليد را خلق ثروت و درآمد در كنار پاسخگويي به نيازهاي مردم دانست. از اين رو در تمام اديان الهي تحريف نشده، توليد به عنوان يك جريان ارزشي و مثبت بيان مي شود. البته در طول تاريخ شاهد انحرافاتي در برخي اديان الهي بوده ايم، براي مثال در مسيحيت تحريفاتي نظير زهد و گوشه نشيني از دنيا و مواهب آن وارد شده است و در دين يهود نيز فزون خواهي، مال پرستي و ثروت اندوزي را مشاهده مي كنيم. اما در طول تاريخ اسلام، چنين ديدگاه هايي نتوانسته اند بر حوزه نظري و عملي آن حاكم شوند. دين اسلام تلاش، كوشش و خلق ثروت را ارزشمند دانسته است، به طوري كه حتي رسول اكرم(ص) در پاسخگويي به كساني كه معنويت، تعالي و آخرت را اساس حركت و جوهر هستي تلقي كردند، فرمودند: «الدنيا مزرعه الآخره». اين امر مبين آن است كه هر گونه كوششي در مسير آخرت، ريشه در اقداماتي دارد كه در اين دنيا صورت مي گيرند.
همچنين ايشان بي توجهي به خلق ثروت و درآمد را موجب بروز فقر و فلاكت دانستند و فرمودند: «كاد الفقر أن يكون كفراَ» به اين معنا كه فقر به كفر مي انجامد. بر اساس آموزه هاي اسلام، خلق ثروت به معناي آنچه در ادبيات امروزي به عنوان بهبود سطح زندگي و ارتقاي سطح رفاه عمومي از آن نام مي برند، هدف استراتژيكي اي است كه بايد دولت ها در دستور كار خود قرار دهند. قضاوت درباره كارآمدي دولت، حكومت و نظام نيز بستگي به موفقيت آن در افزايش سطح رفاه عمومي دارد. در بحث رفاه عمومي، مسائلي نظير سلامت، بهداشت، اشتغال، افزايش درآمد، كاهش فقر و ... به عنوان شاخص هاي اصلي مطرح مي شوند و تحقق تمامي اين شاخص ها نيز در گرو افزايش توليد ملي است. خروجي فعاليت هاي بنگاه هاي اقتصادي خرد و كلان، منجر به افزايش توليد ناخالص ملي در بخش هاي صنعت، كشاورزي و خدمات مي شود.
اين تغييرات، افزايش نرخ رشد اقتصادي را در پي دارد و معمولا تمام دولت ها و احزاب در داخل يك كشور و همچنين در مقياس جهاني، تلاش مي كنند نرخ رشد اقتصادي پويا و پايداري داشته باشند. توليد چه در رفتارهاي فردي مبتني بر جهان بيني و ديدگاه هاي فلسفي و چه در مقياس كلان مبتني بر رفتارهاي دولت ها، يك مقوله قابل درك و مشخص است كه چنان كه پيش تر بيان شد به شكل خلق ثروت و درآمد ظاهر مي شود. از اين رو توليد، اقدام قابل دفاعي است؛ اگرچه شيوه هاي متفاوتي براي دستيابي به آن وجود دارد و گاهي ممكن است اين روش ها، توليد را از مسير صحيح منحرف كنند. براي مثال زماني كه توليد ثروت به بهاي تخريب منابع طبيعي و محيط زيست صورت گيرد و به از بين رفتن ظرف توليد كه در واقع همان كره زمين است، منجر شود، عملي مذموم است. به همين دليل بر اصل توليد ثروت به عنوان يك شرط لازم، اتفاق نظر وجود دارد، اما در شيوه ها و روش هاي به كارگيري آن اختلاف است. در عقبه تئوريك، فلسفي و مذهبي نيز پيرامون مسائلي كه موجب ارتقاي سطح زندگي و رفاه عمومي مي شوند و در پي تخصيص منابع طبيعي و خلاقيت هاي انساني به كار و توليد پديد مي آيند، اتفاق نظر وجود دارد.
البته در اسلام نبايد هدف استراتژيك و تامه انسان، صرفا كسب ثروت و درآمد باشد. قطعا رفاه كه مفهوم آرامش را نيز در بر مي گيرد، آرامش روحي، رواني و جسمي را مور توجه قرار مي دهد. بر اين اساس كسب درآمد به بهاي افزايش اضطراب، روان پريشي، عدم امنيت خاطر و... نكوهيده است. همچنين در اسلام جايز نيست كه رفاه فردي به بهاي فقر جمعي دنبال شود و افراد جامعه به شرايط يكديگر بي توجه باشند. همچنين اسلام توصيه هايي را در خصوص جلوگيري از فزون خواهي و تماميت خواهي در كسب درآمد، ارائه مي دهد. در واقع بر اساس آموزه هاي اين دين الهي، توليد و كسب درآمد از سويي ابزاري است براي تعالي انسان و از سوي ديگر كسب رفاه مادي. در اينجا انسان، فردي مسئول است و رها شده نيست؛ به اين معنا كه اگر در جامعه شاهد فقر باشد، موظف است با اقداماتي چون ايثار و نيكوكاري در راستاي رفع آن تلاش كند.
منبع: hawzah.net
رئيس مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم گفت: دين اسلام و فرهنگ تشيع و روايات اهل بيت بيانگر اين امر است كه كار و توليد بسيار مورد تاكيد و توجه است.
محمد صادق يوسفي مقدم، با اشاره به نامگذاري امسال به عنوان سال توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني اظهار داشت: بحث كار و توليد از موضوعات بسيار مهمي است كه در دين اسلام و فرهنگ تشيع به آن توجه شده است.
وي ادامه داد: آيات قرآن كريم بيانگر اين است كه انسان ها بايد اهل فعاليت، تلاش، توليد و كار باشند و اين امر در روايات اهل بيت و خاصه پيامبر اسلام (ص) نيز بسيار تاكيد شده است به گونه اي كه براي كارو تلاش معادل جهاد در راه خدا مشاهده مي شود.
رئيس مركز فرهنگ و معارف قرآن كريم با تاكيد بر اينكه در فرهنگ دين به دنيا بي اعتنايي نشده است عنوان كرد: در منظر دين دنيايي مورد مذمت است كه در آن به خدا توجه نشود وگرنه در همين دنيا است كه انسان مي تواند به اوج سعادت اخروي برسد.
وي در ادامه تاكيد كرد: جامعه اسلامي و مسلمانان بايد در جهت توليد و حفظ سرمايه تلاش كنند كه اين نوعي جهاد در راه خدا است و خودكفايي باعث بي نيازي جوامع اسلامي از مستكبران خواهد شد.
يوسفي مقدم ادامه داد: تجار، كسبه و همه مسئولان براي افزايش توليد و سرمايه ملي مسئوليت دارند و بايد با تلاش و همت مضاعف نظام اسلامي را با خودكفايي در همه زمينه ها همچنان مقتدر نگه دارند.
منبع: hawzah.net
كار، اشتغال و توليد داراي سه بعد فلسفي، جامعه شناختي و اقتصادي مي باشد، ترتب بين اين ابعاد منطقي است. از اين رو بعد فلسفي، زيربناي جامعه شناختي و جامعه شناختي آن زيرساز بحث اقتصادي آن به حساب مي آيد. آنگاه كه فرهنگ كار و توليد در روابط اجتماعي سامان مي يابد، زمينه طبيعي تأثيرگذاري دولت و مشاركت بخش خصوصي و سرمايه گذاري فراهم و در نتيجه شرايط راهبردهاي اشتغال و توليد تحقق عيني مي يابد.
واژگان كليدي: فرهنگ، هنجار، زيرساخت، راهبرد
هر نظام اقتصادي كه يكي از وظايف مهم خود را، ايجاد زمينه كار، اشتغال و افزايش توليدات بداند، بطور طبيعي اول بايد شرايط مناسب بينشي، رفتاري، ارزشي و فرهنگي كار، اشتغال و توليد را فراهم نمايد. آنگاه مكانيزمها و متغيرهاي مستقل و تابع اقتصادي را هماهنگ و سازگار با عناصر فرهنگي بكار گيرد. بي شك كاستي باور و بينش در مورد كار مثبت و ضعف ارزشي تلاش و پشتكار در سطح جامعه، رفتارهاي متناسب با شكوفايي توليد و اشتغال را به شدت تحت تأثير قرار مي دهد و در نهايت مكانيزم عرضه و تقاضاي كار را بي كشش مي سازد. در چنين وضعيتي، نه متغير دستمزد در جانب عرضه، كارساز است و نه متغير سود و درآمد در جانب تقاضا مي تواند نقش چشمگيري داشته باشد.
از اين رو ابتدا، جايگاه نيروي انساني عامل كار از جهت بينشي و فلسفي در تدبير جهان، و آنگاه بعد جامعه شناختي اين عامل و در نهايت اصول و شرايط اقتصادي كار، اشتغال، توليد، از ديدگاه امام علي عليه السلام مورد بررسي قرار مي گيرد.